روایتی از سفرنامه های تصویری بهجامانده از روزگار کهن که سندی برای زیارت امامرضا (ع) بوده است.
دغدغه حجت الاسلام سیدمحسن موسوی زاده جزایری و دیگر طلبههایی که در شعبههای مرکز اسلامی زامبیا فعالیت میکنند، این است که از تاریخ عاشورا بگویند.
زائری که به زیارت میآید باید ابتدا از بازار عبور کند. از زنجیر بگذرد تا وارد بست شود. سپس از گذرگاه طاقدار بلندی عبور کند و به محوطۀ وسیع چهارگوشی که از آثار شاهعباس کبیر است، برسد.
بهنظر من مردم دنیا، کشور شما را نمیشناسند. من تلاش خواهم کرد به همه بگویم ایران آن چیزی نیست که دربارهاش تبلیغ میشود.
کار ساخت راه آهن سراسری هنوز تمام نشده بوده که دستور می رسد نخستین خطی که باید احداث شود، گرمسار-مشهد است. 24 اسفند 1316 کار زیرسازی و ریل گذاری این خط با تشریفات رسمی آغاز می شود. هم زمان با رسیدن ریل ها به شاهرود و تکمیل شدن 315 کیلومتر از خط گرمسار- مشهد، آتش جنگ جهانی دوم دامن ایران را هم می گیرد و کار راه آهن مشهد نیمه تمام می ماند.
خیلی از مشهدیها هنوز بعد از گذشت سی و چندسال وقتی میخواهند از قاسمآباد حرف بزنند، میگویند اینجا بیابان لمیزرع بیآب و علفی بود که کمکم آباد شد! این گزاره سالهاست که دهان به دهان چرخیده و همه باورشان شده است که تا قبل از طرح تفصیلی معروف مهندس خازنی که در آن پایه و بنیان قاسمآباد گذاشته شد، اصلاً اینجا وجود خارجی نداشته است.
گزارهای که از بیخ و بن غلط است و شواهد بسیاری برای اثبات اشتباه بودن آن وجود دارد.
7 سال اول زندگی نه تنها همه توانشان را روی کارشان می گذارند بلکه توی محیط کارشان زندگی هم می کنند. نه از جهیزیه چیدن خبری بوده و نه از چشم و هم چشمی های مرسوم. مهمان که برایشان می آمد، او را روی پشت بام می بردند و چادر می زدند. بعدها که شرکت حیاط دار شد از فضای حیاط هم برای مهمانداری استفاده می کردند و به رؤیایشان که زندگی در سفر بود فکر می کردند.
پیچ و خم زندگی انسیه و مهدی به همین جاها ختم نمی شود. فقط یک قدم تا رسیدن به آرزویشان مانده بوده که سرطان مثل یک بمب روی سرشان آوار می سازد، ولی باز هم کارشان جنگیدن بوده است و تسلیم نشدن.