هرچند بیشتر مردم رعایت حال ما را میکنند و فرهنگ شهروندی برقرار است، هنوز برخی افراد پیدا میشوند که کیسههای زبالهشان را از پنجره خانه به بیرون پرت میکنند.
درست در تقاطع بزرگراه غدیر و بولوار مصلی نصب شدهاند، در یکی از شلوغترین و پررفتوآمدترین نقاط منطقه. دختری با لباس محلی با یک کیسه پر از گل ایستاده؛ آنسوتر پسری با آبپاش مشغول آبدادن به این گلهاست
پیش از خرید خانه کلی پرس وجو کردم و بعد از چند روز تحقیق مطمئن شدم این خانه هیچ مشکلی ندارد. حالا پس از این همه سال یکی پیدا شده و میگوید «ملک من وقفی است و باید حق تقدیمی و اجاره برایش بپردازم.»
از اوایل دهه80 بسیاری از ارگانها، سازمانها و شرکتها بهصورت تعاونی در این محدوده شروع به مجتمعسازی کردند. ایمان، ترمه، زمرد، آرمان، سلیم، نرگس، امیرالمومنین(ع)، نگین، امید و سازمان نظام مهندسی، نام فقط تعدادی از مجتمعهای خیابان امیریه31 است. این معبر به اسم شهیدحسین آراسته نامگذاری شده است.
«محمدحسنخان مسعودی خراسانی»، در روزهای تاریک و روشن سال 1288 خورشیدی شهرداری را با صرف هزینه شخصی اداره کرد و نگذاشت هرج و مرج بر مشهد حکمفرما شود.
زهرا از مادرش آموخته بود که نباید چیزی را که دوباره قابل استفاده است، دور بیندازد. به همین دلیل از همان روزهای اول کارش تفکیک زبالههای محل کارش را به عهده گرفت. او که مدیر فروش است، به مدیر شرکتشان پیشنهاد داد بهجای دورریختن کاغذها، آنها را تفکیک کنند. این پیشنهاد با استقبال مدیر روبهرو شد. بیش از دو سال از آن موقع میگذرد. حالا تفکیک در این شرکت قانون شده است.
حمیدرضا ابوالفضلی میگوید: من خیلی زودرنجم. بارها شده رنگهایم را دزدیدهاند یا حق و حقوقم را ندادهاند اما از هیچکدام به این اندازه ناراحت نمیشوم که ببینم کسی تصاویر را نگاه کند و با بیتفاوتی رد شود. نقاشی باید حس داشته باشد، مخاطب را کنجکاو کند و بتواند با او ارتباط بگیرد. برای همین اگر ببیند کسی به تصاویرش توجه نمیکند گمان میکند این ویژگیها را ندارد.