مهاجر

بازار داغِ شیریخ، بستنی خاص افغانستان در گلشهر
قدیم‌ها به علت نبود برق و دستگاه صنعتی در افغانستان شیریخ را به مقدار محدود و با دست درست می‌کردند. شیر را درون ظرفی می‌ریختند و آن را درون ظرفی از یخ می‌گذاشتند. با دست، شیر را دور ظرف می‌مالیدند تا خودش را بگیرد. مراکز بهداشت مشهد و بخش‌هایی که مجوز فعالیت را صادر می‌کردند گفتند باید از دستگاه استفاده و کاملا بهداشتی کار شود. در نهایت، روش درست کردن با دستگاه تطبیق و درجه سرمای مطلوب پیدا شد.
 هنرنمایی مهاجران در «وطن مهر»
آثار هنرمندان مهاجر افغانستانی که پی کار و هنر را گرفته‌اند، حالا از نمایشگاه «وطن مهر» سر برآورده است. نمایشگاهی که سی‌ام خرداد ماه هر سال، مناسبت روز پناهنده بهانه شکل‌گیری‌اش می‌شود تا هنرمندان مهاجر افغانستانی را دور هم جمع کند. امسال نیز طبقه ششم بازار بزرگ ملل در محله شهید آوینی مکان برپایی این دورهمی هنرمندانه است که از پنجم تا دهم تیرماه برپا است. موسیقی محلی و سنتی افغانستان حال و هوای خاصی به نمایشگاه دستاوردهای هنری مهاجر ان و پناهجویان افغانستانی بخشیده است.
هنر چهل‌ساله مهاجران در موزه و خانه هنر گلشهر
لحظاتی با دیدن نقش و نگارها و تابلوهای نصب‌شده بر دیوار مبهوت می‌شوید و می‌ایستید و با تأمل به آن‌ها می‌نگرید. اینجا در تاریخ و فرهنگ 2 کشور غرق می‌شوید. اینجا خانه فرهنگ و هنر افغانستان و ایران است، مکانی برای اهل هنر و علاقه‌مندان به هنرهای تجسمی از هر 2 کشور. جایی که فرهنگ و هنر 2 ملت با هم پیوند خورده و زبان گویای آن‌ها شده است. اینجا اشعار مولانا و حافظ را با قلمی زیبا نصب‌شده و نوشته‌شده بر در و دیوارش می‌بینید.
 اینجا مشهد است اما خون خرمشهر در رگ های آن جریان دارد
از راسته فلافل فروشی ها بگیرید تا لهجه و گویش عربی. از راسته ماهی فروش ها بگیرید تا دشداشه و چادر عربی. البته مهربانی و خون گرمی و یک بغض فروخورده از غربت را هم باید به ویژگی های ساکنان اینجا اضافه کرد؛ شهرکی با قدمتی به تاریخ جنگ تحمیلی در کشورمان که هنوز هم مهاجر انی دارد که برای حیات و معیشت، در مشهد ماندنی شده اند. بیشتر ساکنان مجتمع شهید بهشتی، خرمشهری ها و آبادانی هایی هستند که بعد از اینکه صدام، آتش جنگ را بر سرشان ریخت، به مشهد مهاجر ت کردند؛ مردمانی که سال 59 با شروع جنگ تحمیلی به این محله مشهد آمدند و جاگیر شدند.
 50سال پیش به عشق امام هشتم(ع) از افغانستان به ایران آمدم
بیش از 46سال است که در همین مغازه اجاره‌نشین است و میوه‌فروشی دارد. مغازه زرق و برق خاصی ندارد و آن بالای مغازه هم نام نوه‌اش روی بنر چاپ شده است. اجاره‌اش زیاد است ولی بغض می‌کند و می‌گوید: تکیه‌ام به خدا و امام هشتم(ع) است. اینجا غریب بودم و سال‌های سال است که در این مغازه کاسبی می‌کنم و وا نمانده‌ام. درباره اینکه چطور 46سال در همین شغل مانده است می‌پرسم، می‌گوید: کاسبی این مغازه یعنی با کم ساختم. قدیمی‌ها می‌گفتند کم بخور مدام بخور.
 ریشه‌های مردم ایران و افغانستان به یک خاک می‌رسد
متولد سال 1354 در دشت برچی ولایت کابل است. زینب سال‌های کودکی را در کوچه‌پس‌کوچه‌های همین دشت پشت سر گذاشته است. سپس پدرش به مشهد می‌آید و سال‌هاست که ساکن اینجا هستند. از کلاس چهارم به بعد را در مشهد درس می‌خواند. تحصیلات تکمیلی خود را در دانشگاه فردوسی و در رشته زبان و ادبیات انگلیسی پشت سر می‌گذارد. بعد از آن در رادیو دَری با عنوان گوینده، نویسنده و تهیه‌کننده آغاز به کار می‌کند. از سال‌های نوجوانی و دوران راهنمایی به فعالیت در رادیو علاقه‌مند می‌شود.
"نُقا"؛ نُه سال است نخبگان قرآنی افغانستان را گرد هم آورده
انجمن نخبگان قرآنی افغانستان (نُقا) سال1392 با همت تعدادی از قاریان قرآن مهاجر تشکیل شده است. این انجمن فعالیت‌های گسترده و خوبی دارد.از سال92 تا به امسال در این انجمن قرآنی فعالیت‌های زیادی انجام شده است. تمام قاریان مهاجر و بیشتر استادان حداقل چندباری اینجا حاضر شده‌اند و برای بهتر شدن کارگاه‌ها و رشد قاریان قرآنی نظرات خوبی ارائه داده‌اند. عده‌ای هم کارگاه‌های خوبی برگزار کرده‌اند. استادانی همچون حمید شاکرنژاد , مرحوم حمیدرضا عباسی در اینجا کارگاه‌هایی تشکیل دادند.