کد خبر: ۶۶۷
۲۶ خرداد ۱۴۰۰ - ۰۰:۰۰

عباس جانفدا تئاتر دانشگاه فردوسی را زنده کرد

دوران تئاتر دانشجویی درخشان‌ترین دوره زندگی عباس در دوران فعالیت هنری اوست. سال 76 دانشجوی رشته الکترونیک دانشگاه فردوسی مشهد می‌شود و فعالیت‌های تئاتری خود را در آنجا دنبال می‌کند. می‌گوید: «بیش از 12سال بود که هیچ گروه یا فردی در این زمینه فعالیت نداشت. جوّ دانشگاه جوری بود که کسی جرئت نداشت تئاتر کار کند.» او در این دوره نمایش«مشق عشق» را اجرا کرد.

هنرمند خستگی‌ناپذیر تئاتر مشهد، در رشته‌های مختلف نمایش، نویسندگی، کارگردانی، بازیگری، مدیر تولیدی و طراحی صحنه جوایز بسیاری را در جشنواره‌های مختلف کشوری و استانی به دست آورده است. او اولین کسی است که تلاش کرد کانون تئاتر و فیلم دانشجویان دانشگاه فردوسی تشکیل شود و طرح‌های خود را برای برگزاری جشنواره تئاتر دانشجویان دانشگاه‌های کشور به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی فرستاد. با عباس جانفدا که از زمره پرکارترین هنرمندان تئاتری استان و شهر مشهد است و از دو سال پیش ساکن محله رازی شده گپ و گفتی کردیم. او در این گفت‌وگو از روزهای پرفراز و نشیبش برای رسیدن به موفقیت در هنر تئاتر گفت.

 

صحنه نمایش با چادر مادر

قرارمان پلاتویی است که در سال‌هایی نه چندان دور گروه هنری «هامش» در آن تمرین و خوانش داشتند، ولی حالا سوت و کور است و به‌دلیل مشکلات اقتصادی از رونق افتاده است. (پلاتو در هنر نمایش و تئاتر به مکان تمرین گروه‌های نمایشی گفته می‌شود). عباس جانفدا سال84 گروه «هامش» را با همراهی بعضی دوستان تئاتری‌اش تشکیل داد. 

این گروه در سال‌های 88 و 89 در جشن اردیبهشت تئاتر استان خراسان رضوی به عنوان برترین گروه نمایشی معرفی شد. به‌دلیل اصالت پدر و مادرش که به روستای «سرچاه تازیان» از توابع شهرستان بیرجند برمی‌گردد، خودش را بیرجندی می‌داند. او خاطرات زیادی از دوران کودکی خود و این روستا دارد. فرزند دوم خانواده و متولد 1356است. در خانه او را امید صدا می‌کنند، اما در محافل هنری به تأکید خودش همان عباس جانفدا ست.

پدرش بعد از ازدواج در سال 51 به مشهد می‌آید و در خیابان امام خمینی(ره) ساکن می‌شوند. عباس از همان کودکی به بازیگری علاقه داشته و در دورهمی‌های خانوادگی برای هم‌سن و سال‌های خودش نمایش اجرا می‌کرده است. پدر و مادر عباس دوست داشتند بچه‌ها درس بخوانند و به موفقیت برسند. او و 3 برادرش همگی درس‌خوان بودند و آرزوی پدر و مادر را در دوران تحصیل برآورده می‌کردند. اما او از همان کودکی علایق متفاوتی داشت. 

یکی از خاطرات جذاب کودکی عباس به عصرهای خانه پدربزرگ برمی‌گردد زمانی که بچه‌های فامیل را دور خود جمع می‌کرد و لطیفه‌های آن‌زمان را به صورت نمایش برایشان اجرا می‌کرد. عباس می‌گوید: «چادر مادر را قرض می‌گرفتم و به دوتا از بچه‌ها می‌دادم. هرکدام یک سمت آن را می‌گرفتند و این طوری صحنه نمایش را آماده می‌کردیم. بازیگرها به نوبت وارد صحنه می‌شدند و نمایش شروع می‌شد.»

 

آغاز راه با تئاتر دانش‌آموزی

پدر عباس بعد از اینکه به مشهد آمد فراش مدرسه شد. به این ترتیب فرزندانش در خانه‌هایی بزرگ شدند که حیاط آن‌ها زیر دو هزار متر نبوده است. اولین حرکت جدی عباس در نمایش به 9سالگی‌اش برمی‌گردد. زمانی که در مدرسه ثابت بیگی تحصیل می‌کرده؛ جایی که پدرش هم فراش آنجا بوده است. می‌گوید: «دیوار به دیوار این مدرسه تالار تربیت بود و پدرم هم‌زمان مسئولیت مدرسه و تالار را برعهده داشت. 

این هم‌جواری باعث شد به‌طور جدی‌تر به مقوله نمایش فکر کنم. آن زمان مشهد سالن تئاتر نداشت و نمایش‌ها در تالار تربیت اجرا می‌شد. تالار و مدرسه به هم راه داشتند و به همین دلیل فرصت دیدن نمایش‌ها را داشتم. گروه‌های مختلف از مشهد و تهران آنجا اجرا داشتند و من از دیدن آن نمایش‌ها نکات زیادی آموختم.»

در آن دوره تئاتر دانش‌آموزی جایگاه ویژه‌ای داشته و استادان بنام مشهد به مدارس می‌آمدند و با دانش‌آموزان تئاتر کار می‌کردند. مرحوم حسن حامد یکی از این استادان است که عباس از او به عنوان اولین استادش یاد می‌کند. می‌گوید: «آن‌زمان شناختی از استاد حامد نداشتم. یادم هست بچه‌های علاقه‌مند به نمایش را دورهم جمع می‌کردم و زنگ‌های تفریح، خودمان را برای جشنواره‌های دانش‌آموزی آماده می‌کردیم.

یک روز استاد حامد زنگ تفریح سر تمرین ما حاضر شد و بعد از تماشا به من پیشنهاد داد کارگردان نمایشمان باشد. من قبول نکردم و گفتم: خودم کارگردان هستم! او هم درنهایت بزرگواری گفت: پس من دستیار تو می‌شوم. در همان حال و هوای کودکی قبول کردم.

دو یا سه ماه بیشتر کنار ما نبود ولی هرآنچه در آن‌زمان به ما یاد داد، برایم ارزشمند است. در آن دوره خوش درخشیدم و یکی از گروه‌های تئاتر مشهد برای نقش یک نوجوان از من درخواست بازی کرد اما پدرم مخالف بود و مجبور شدم همان فعالیت مدرسه را ادامه دهم.» از فرصت‌های دیگری که عباس در زندگی‌اش داشته آشنایی با حسین لطف‌آبادی یکی دیگر از پیش‌کسوتان تئاتر استان و نیشابور است. 

لطف‌آبادی علاوه بر دنبال کردن تئاتر، دبیر آموزش و پرورش نیز بوده و چند سالی برای تدریس به مشهد می‌آمده. حسین سال دوم راهنمایی نمایش«کوچ تا اوج» را با او تمرین می‌کند و همین آشنایی مسیر زندگی هنری‌اش را تغییر می‌دهد. می‌گوید: «آن سال تئاتر برای من جدی‌تر از گذشته شد. استاد لطف‌آبادی در همه امور برای من الگو بود. هرآنچه از تئاتر دارم از حسین لطف‌آبادی است. 

با نمایش «کوچ تا اوج» به سالن هلال احمر که آن زمان تنها سالن نمایش شهر مشهد بود راه پیدا کردم و کم کم با گروه‌های جدی تئاتر مشهد ارتباط گرفتم. در جشنواره‌های دانش‌آموزی و در ناحیه جزو گروه‌های برگزیده بین مدارس بودیم و در بازیگری، طراحی صحنه و کارگردانی رتبه می‌آوردیم.

جشنواره‌های دانش‌آموزی ارج و قرب زیادی داشت و افراد مطرحی همچون مرحوم رضا رضا‌پور، مرحوم منصور همایونی، رضا صابری و حسین زاهدی داوران این جشنواره‌ها بودند و با دانش‌آموزان نمایش کار می‌کردند.»

 

تشکیل کانون تئاتر و فیلم دانشجویان دانشگاه فردوسی

دوران تئاتر دانشجویی درخشان‌ترین دوره زندگی عباس در دوران فعالیت هنری اوست. سال 76 دانشجوی رشته الکترونیک دانشگاه فردوسی مشهد می‌شود و فعالیت‌های تئاتری خود را در آنجا دنبال می‌کند. می‌گوید: «بیش از 12سال بود که هیچ گروه یا فردی در این زمینه فعالیت نداشت. جوّ دانشگاه جوری بود که کسی جرئت نداشت تئاتر کار کند.» او در این دوره نمایش«مشق عشق» را اجرا کرد که همه عواملش مرد بودند.

می‌گوید: «یادم هست برای پیداکردن جای تمرین و اجرا مشکل داشتیم. تئاتر آن‌قدر مهجور بود که مسئولان دانشگاه نمی‌دانستند چطور مجوز اجرای نمایش صادر کنند. بعد از اجرای ما، دانشجویان علوم اداری و اقتصاد نمایش «شیخ صنعان» را اجرا کردند. هم‌زمان با تشکیل گروه‌های تئاتر دانشجویی، معاونت فرهنگی نیز در دانشگاه فردوسی شکل گرفت.

قبل از آن فعالیت‌های فرهنگی و هنری دانشجویان ذیل معاونت دانشجویی و فرهنگی دانشگاه انجام می‌شد، اما با اجرای نمایش‌ها یک مدیریت با عنوان مدیریت فرهنگی و فوق برنامه ایجاد شد و فعالیت‌های هنری زیر نظر آن قرار گرفت.» او همان‌زمان به فکر تشکیل انجمن نمایش می‌افتد و پیشنهاد آن را به مدیر وقت معاونت فرهنگی می‌دهد.

در نهایت کانون تئاتر دانشجویان دانشگاه فردوسی شکل می‌گیرد. بلافاصله بعد از آن کانون فیلم را راه‌اندازی و جلسات نمایش و نقد فیلم را با حضور مجید سیف‏‌العلمایی برگزار می‌کنند. می‌گوید: «در یک حرکت ساختارشکنانه فعالیت این کانون را با نمایش فیلم «قیصر» شروع کردیم. اعضای هر دو کانون تقریبا مشترک بودند. علاقه من به تئاتر باعث شد کانون فیلم را به مجید قدمگاهی بسپارم. اعضای اولیه این دو کانون دانشجویان دانشکده مهندسی بودند. بعد از تنظیم اساسنامه فراخوان عمومی دادیم و توانستیم 60عضواز دانشکده‌های مختلف بگیریم. اشک‌هایم را در روز برگزاری مجمع عمومی فراموش نمی‌کنم. یادم هست جایی برای تجمع نداشتیم و جلسات را در نمازخانه سازمان مرکزی دانشگاه برگزار می‌کردیم.»

 

اولین جشنواره تئاتر دانشجویان دانشگاه‌های استان 

عباس بعد از تشکیل کانون تئاتر دانشجویی با شوق زیاد به فکر برگزاری جشنواره تئاتر دانشجویی بین دانشجویان دانشگاه مشهد می‌افتد. در آن دوره جشنواره تئاتر دانشگاهی ایران توسط جهاد دانشگاهی در تهران و در کشور برگزار می‌شد. می‌گوید: «فقط دانشگاه‌های تحت پوشش وزارت علوم در این جشنواره شرکت می‌کردند و دانشجویان دانشگاه‌های علوم پزشکی، پیام نور و آزاد جایی در این جشنواره نداشتند. همین باعث شد به فکر برگزاری جشنواره‌ای برای تمام دانشجویان شهر مشهد بیفتم.

طرحم را به مدیریت فرهنگی دانشگاه دادم ولی چون به اعتبار زیادی نیاز داشت طرح را به وزارت علوم فرستادند تا در صورت موافقت و تأمین اعتبار آن را اجرا کنیم. چند ماهی گذشت و خبری نشد برای دیدن نمایشی به تهران رفته بودم و آنجا تصمیم گرفتم به وزارت علوم بروم و طرح را پیگیری کنم. هیچ‌کس را نمی‌شناختم. 

هرطور بود خودم را به مسئول فرهنگی وزارت رساندم و درباره طرح توضیح دادم. معاون وزارت همانجا قول داد اگر طرح را با همین مبلغ استانی برگزار کنم با طرح موافقت می‌کند. من با وجود اینکه تجربه کار اجرایی نداشتم، قبول کردم. به معاون فرهنگی دانشگاه که زنگ زدم متوجه شدم هزینه ایاب و ذهاب، اسکان و غذا را حساب نکرده‌ام. اما به هرحال قبول کرده بودم و چاره‌ای نبود. همانجا 50درصد مبلغ به حساب معاونت فرهنگی دانشگاه فردوسی واریز شد. تصمیم گرفتیم هرطور شده طرح را اجرا کنیم.

معاون فرهنگی دانشگاه فردوسی، سید احمد هاشم‌آبادی را به عنوان مشاور طرح انتخاب کرد و با کمک او اولین جشنواره تئاتر دانشجویان دانشگاه‌های استان خراسان را در سال 1378 توسط کانون تئاتر دانشجویان دانشگاه فردوسی برگزار کردیم. 30نمایش از سراسر استان به دبیرخانه ارسال شد و هشت گروه برای حضور در مرحله نهایی انتخاب شدند. این جشنواره یکی از بهترین و خاطره‌انگیزترین جشنواره‌ها برای دانشجویانی بود که خودشان بعدها از سرشناس‌های تئاتر استان شدند؛ افرادی همچون محمد حسن‌زاده، هادی شیبانی، محسن هاشمی، رضا افشاری، محمدمهدی خاتمی، مهدی حسنی و علیرضا اسدی.»

 

نخستین نشریه تخصصی تئاتر دانشجویی کشور

در همان سال‌ها شورای مرکزی کانون تئاتر دانشجویان کشور در تهران شکل می‌گیرد و دبیران کانون‌های تئاتر دانشجویی در مجمع عمومی آن شرکت می‌کنند. عباس جانفدا 2سال عضو شورای مرکزی این کانون می‌شود و مشکلات برگزاری جشنواره تئاتر کشوری را مطرح می‌کند. او طرح جدیدی ارائه می‌دهد و از اعضا می‌خواهد جشنواره‌ای برای همه دانشگاه‌ها در چند مرحله استانی، منطقه‌ای و درنهایت کشوری برگزار شود تا همه استعداد‌های این رشته شناخته شوند.

به گفته خودش آنچه امروز به عنوان جشنواره تئاتر دانشجویان ایران برگزار می‌شود نتیجه همان طرح است. این ایده با موفقیت اجرا می‌شود و جشنواره تئاتر دانشجویان کشور به عنوان بخشی از جشنواره تئاتر فجر مطرح می‌شود. به این ترتیب که گروه‌های برتر دانشجویی این جشنواره می‌توانند در دو دوره تئاتر فجر در بخش دانشجویی شرکت کنند. 

عباس یک دوره داوری این بخش را برعهده می‌گیرد. کانون تئاتر دانشگاه فردوسی در دهه 70 و 80 تبدیل به یکی از مراکز مطرح تئاتری در استان و کشور می‌شود و هنرمندان مؤثر این رشته تمایل پیدا می‌کنند با دانشجویان همکاری کنند. او می‌گوید: « کانون تشکیلات منظمی داشت و توانسته بود اعتبار کسب کند. آن‌زمان با تلاش همه اعضا توانستیم سوله فرهنگی‌ای را که امروز مجتمع کانون‌ها نام دارد بسازیم.

برای آجر به آجر آن تلاش کردیم. هنوز پروژکتورهای سالن همان‌هایی است که خودم نصب کرده‌ام. یک هفته در کوریدورهای سقف راه می‌رفتم تا مسیر کابل‌ها را پیدا کنم. اعضای کانون تئاتر و فیلم مثل یک خانواده بودند. از 8صبح تا 6 بعدازظهر در سالن بودیم و مدام تمرین و جلسه داشتیم. نخستین نشریه تخصصی تئاتر دانشجویی کشور را به اسم «صدف» در همین دوره منتشر کردیم. 4 شماره منتشر شد که من از کانون تئاتر بیرون آمدم و انتشار نشریه به تعویق افتاد. تنها نشریه‌ای بود که مجوز وزارت علوم را گرفت و اجازه انتشار کشوری پیدا کرد.»

 

جسارت؛ ویژگی تئاتر دانشجویی

به یاد ماندنی‌ترین نمایشنامه جانفدا در آن دوران نمایش «ارتفاع» به نویسندگی مرحوم حسن حامد است. این نمایشنامه ادای دین او به اولین استادش در این هنر است که اعتبار زیادی را نیز برای او به ارمغان آورد. این نمایش به عنوان اولین اثر از طرف دانشگاه فردوسی به جشنواره کشوری آن زمان راه پیدا می‌کند و عباس به عنوان بازیگر برگزیده در جشنواره هفته فرهنگ و هنر دانشگاه‌های شرق کشور در سال 81معرفی می‌شود.

هم‌زمان موج فعالیت‌های فرهنگی به دانشگاه‌های پیام نور و آزاد مشهد هم راه پیدا می‌کند و هنرمندان برجسته تئاتر مشهد از دل این کانون‌ها بیرون می‌آیند. اما دهه 90 دهه افول تئاتردانشجویی است. عباس دلیل آن را تغییر دبیران کانون، فارغ‌التحصیل شدن دانشجویان و نگاه‌های مدیریتی می‌داند و می‌گوید:«تئاتر دانشجویی جسارت داشت و حرفش را بی‌پروا می‌زد. ویژگی دانشجو جسور بودن و بی‌پروا سخن گفتن است. تئاتر دانشجویی متأثر از همین اندیشه است. با حداقل امکانات در برابر سانسور مقاومت می‌کند.

همین مقاومت تئاتر دانشجویی را به انزوا کشاند. از طرفی دانشجویان فارغ‌التحصیل می‌شدند و کانون‌های فرهنگی ضعیف می‌شدند. اگر کانون تئاتر دانشگاه فردوسی جای خود را باز کرد به این علت بود که خود من 3سال دبیر کانون بودم و با کمک اعضا ساختار آن را شکل دادیم و توانستیم ردیف بودجه مستقل برای کانون تئاتر دانشجویان دانشگاه فردوسی بگیریم؛ اتفاقی که برای سایر کانون‌ها نمی‌افتاد. علت اصلی‌اش این بود که برای اولین بار بود که دبیر کانون عضو شورایی بود که برای نمایش مجوز صادر می‌کرد.»

 

نمایش «نمیرم ازاین پس که من زنده‌ام» درباره زندگی فردوسی از بدو تولد تا نگارش شاهنامه است و با صد بازیگر در سالن ورزشی شهید بهشتی در افتتاحیه نوبت پسران و دختران اجرا می‌شود

 

خداحافظی از تئاتر دانشجویی

عباس سال 81 با یک اتفاق بزرگ با کانون تئاتر دانشگاه فردوسی خداحافظی می‌کند. آن سال دانشگاه فردوسی مشهد میزبان المپیاد ورزشی دانشجویان کشور می‌شود. او برای افتتاحیه طرحی را به معاونت فرهنگی دانشگاه ارائه می‌دهد و بودجه خوبی برای اجرای نمایش دریافت می‌کند. از رضا صابری و فرشید تَمری برای این نمایش دعوت می‌کند و صحنه‌های آن را با هم طراحی کرده و نمایش «نمیرم ازاین پس که من زنده‌ام» را اجرا می‌کنند. این نمایش درباره زندگی فردوسی از بدو تولد تا نگارش شاهنامه است و با صد بازیگر در سالن ورزشی شهید بهشتی در افتتاحیه نوبت پسران و دختران اجرا می‌شود. کارگردان این نمایش رضا صابری و نویسنده آن رضا صابری و فرشید تمری هستند. عباس علاوه بر اجرای نقش فردوسی، مدیر تولید و دستیار کارگردان است.

 

هر ماه یک نمایشنامه

عباس جانفدا، سال 89 رکوردی عجیب می‌زند. 12نمایشنامه از او در 12شهر کشور اجرا می‌شود. هر ماه یک نمایشنامه. در چهار دوره متوالی از سال 86 تا 90 در جشنواره تئاتر رضوی بیشترین نمایشنامه‌های تأیید شده متعلق به اوست. 3 دوره متوالی نویسنده برگزیده جشنواره تئاتر مقاومت و ادبیات نمایشی رضوی می‌شود. نمایشنامه‌هایش در این جشنواره با موضوع امام رضا(ع) و دفاع مقدس بوده است. او سعی کرده زاویه نگاهش به امام رضا(ع) با سایر نمایشنامه‌نویسان متفاوت باشد. علاقه و عشقش به امام مهربانی‌ها، نمایشنامه‌های او را متفاوت کرده است که خودش می‌گوید کار دل است.

 

70 عنوان جایزه در رشته‌های مختلف تئاتر

عباس بعد از تئاتر دانشجویی وارد فضای حرفه‌ای تئاتر می‌شود و در جشنواره تئاتر استانی نمایش«آبی آبی مثل دریا» را بازی می‌کند. بعد از آن به دنبال علاقه‌اش نویسندگی می‌رود و خودش را به عنوان نویسنده و نمایشنامه‌نویس معرفی می‌کند. سال 82 با اولین نمایشنامه‌اش «سریر آتش» جایزه دوم نویسندگی را در جشنواره تئاتر مشهد می‌گیرد و برای جشنواره استانی انتخاب می‌شود. از همان سال نویسندگی برای او جدی می‌شود و هم‌زمان بازیگری و کارگردانی را نیز دنبال می‌کند. می‌گوید: «از سال 84 تا 89 نمایشنامه‌های زیادی نوشتم.

در این دوره بیشترین حضور در جشنواره‌های مختلف را در کشور داشتم و بیشترین جوایز را دریافت کردم. از معدود کسانی هستم که از نظر تعداد و تنوع جوایز در استان رکورد دارد و در رشته‌های مختلف تئاتر مثل طراحی صحنه، بازیگری، کارگردانی، نمایشنامه‌نویسی و مدیر تولید جوایز دریافت کرده است. بیش از 70عنوان جایزه دارم.»

در حال حاضر بیشتر بر روی فیلم‌نامه‌نویسی تمرکز دارد و هرچند وقت یکبار فعالیت تئاتری می‌کند. تنها آرزوی او یک‌صداشدن هنرمندان تئاتر مشهد است؛ اتفاقی که روز به روز کمرنگ‌تر می‌شود. می‌گوید: «دهه‌های طلایی تئاتر مشهد، زمانی بوده که هنرمندان هم‌نسل یک‌صدا می‌شدند و مطالبات گروهی داشتند ولی این روند روز به روز رو به افول است و هنرمندان از یکدیگر حمایت نمی‌کنند.»

 

 

ظرفیت‌های مغفول هنری منطقه

جانفدا قبل از اینکه همراه خانواده در محله رازی ساکن شوند، به‌دلیل حضور دوستان هنرمندش به منطقه رفت و آمد داشته و فضای اجتماعی و فرهنگی منطقه10 را می‌شناسد. او محلات این منطقه را آرام می‌داند و معتقد است این محدوده ظرفیت فرهنگی زیادی دارد که به‌خوبی از آن استفاده نمی‌شود. می‌گوید: «قاسم‌آباد منطقه‌ای است که علاقه‌مند به تئاتر کم ندارد. در سال‌های گذشته که فعالیت تئاتری بیشتری داشتم، فرم‌های نظرسنجی تهیه کردم تا بتوانم بانک اطلاعاتی درست کنم. از روی همان فرم‌ها متوجه شدم بسیاری از علاقه‌مندان تئاتر از همین منطقه هستند. منطقه‌ای که جوان است و می‌تواند هنرمندان زیادی را درون خود پرورش دهد. اما نبود پلاتوهای تمرین و سالن نمایش باعث شده بسیاری از استعدادهای این منطقه دیده نشوند یا برای دنبال کردن علاقه خود به سایر مناطق بروند.

متأسفانه برخلاف منطقه9، بخش فرهنگی شهرداری این منطقه چندان در زمینه تئاتر فعال نیست. فرهنگ‌سراهای منطقه می‌توانند تئاتر کودک را در اینجا رونق ببخشند اما تاکنون اقدامی از طرف آن‌ها نشده است. ساختمان شهرداری منطقه نیز سالن مناسبی برای اجرای تئاتر دارد ولی از آن استفاده نمی‌شود. با برنامه‌ریزی و استفاده از ظرفیت‌های موجود این منطقه می‌تواند یکی از محدوده‌های پرورش هنرمندان در رشته‌های مختلف باشد.»

ارسال نظر