کد خبر: ۷۴۲
۰۱ تير ۱۴۰۰ - ۰۰:۰۰

داستان تنورهای همه‌کسی

حاج غلامعلی دهقان می‌گوید که خیلی از خانه‌ها تنور نداشتند و برای همین هر 5-4 خانه، بیشتر یا کمتر، یک دانه از این تنورها سهمشان بود: یکی از این تنورها را که همیشه هم شلوغ بود، کنار مسجد امام محمد باقر(ع) ساخته بودند. استفاده از این تنور و نان پختن با آن یک رسم نانوشته داشت. مثلاً اگر یک همسایه می‌خواست فردا صبح خمیر کند و نان بپزد، می‌رفت سراغ بقیه و می‌گفت که من می‌خواهم مثل فردا روزی تنور روشن کنم و نان بپزم، اگر آرد دارید و خمیر شما هم بیایید.

حدود 50-40 سال پیش و حتی قبل‌تر از آن، فلکه دروازه قوچان یا میدان توحیدِ امروزی‌ها انتهای شهر مشهد بود. همه این مسیرِ بعد از میدان تا صدمتر مانده به بهرآباد تا چشم کار می‌کرد زمین‌های کشاورزی بود که یا زیر کشت گندم رفته بودند یا خشخاش! از بهرآباد به آن‌طرف که امروز معروف است به جاده قدیم قوچان، راهی خاکی و باریک کشیده بودند که دور و بَر این راه تک و توک روستاهایی مثل تخمرز، قلعه نو عوارضی، مشهد قلی و نوده وجود داشت که البته بعد از الحاق به شهر کم‌کم نابود شدند و حتی اسمی هم از آن‌ها باقی نماند و تنها به یکی از چند صد محله شهر مشهد تبدیل شدند. 

درست است که این روستاها تقریباً کنارِ گوشِ مشهد بودند و فاصله‌ای با شهر نداشتند، اما آداب و رسوم و مُدل زندگی آدم‌هایش با شهرنشینان آن زمانِ مشهد زمین تا آسمان فرق داشت و قدیمی‌های روستاهای جاده قدیم، روایت جالبی از زندگی در این روستاها دارند. مثل ماجرایِ تنورهایِ نانی که همه مردم روستا از آن استفاده می‌کردند و بین خراسانی‌ها به تنور همه‌کسی معروف است.

 

تنها آسیاب جاده قدیم

آن‌طور که قدیمی‌‌های روستای قلعه‌نو عوارضی که حالا تبدیل شده به خیابان‌های صاحب‌الزمان(عج) و شهید ثنایی و... تعریف می‌کنند، بیش از 70درصد زمین‌های جاده قدیم، باغ و زمین کشاورزی بوده و طبق روال آن زمان بخش زیادی از آن جزو مایملک ارباب روستا به حساب می‌آمده است و آن‌هایی که زمین نداشتند، مجبور بودند که روی زمین‌های ارباب کار کنند و سهمشان را از محصول بردارند. زمین‌هایی که البته بیشترشان زیر کشت گندمِ دیم رفته بود و تقریباً خوب محصول می‌داد.

حاج غلامعلی دهقان تعریف می‌کند که بخش زیادی از این گندم‌ها را خودِ مردمِ قلعه‌نو عوارضی و روستاهای اطراف می‌خریدند و می‌گوید: اول سال که می‌شد هر خانواده‌ می‌رفت 300-200من گندم برای رفع نیازهایِ یک سالش می‌خرید. این‌ها را هم در کندوهای گِلی بزرگی که جایش کنار حیاط بود نگه می‌داشتند. این گندم‌ها برای آسیاب و آرد شدن باید می‌رفت تا مشهدقلی. چون تنها آسیاب جاده قدیم آنجا بود و خیلی هم بزرگ بود. فکر کنم کُل روستاهای جاده قدیم، گندمشان را می‌آوردند آسیاب مشهدقلی.

آن‌هایی که وضعشان بهتر بود و خانه‌شان بزرگ‌تر، گوشه حیاط برای خودشان تنور داشتند و نانشان را می‌پختند، آن‌هایی هم که از این نعمت برخوردار نبودند، می‌آمدند سراغ تنورهایی که در گوشه و کنار روستا ساخته شده بود

 

تنورهایی برای همه روستا

اما آن‌هایی که وضعشان بهتر بود و خانه‌شان بزرگ‌تر، گوشه حیاط برای خودشان تنور داشتند و نانشان را می‌پختند، آن‌هایی هم که از این نعمت برخوردار نبودند، می‌آمدند سراغ تنورهایی که در گوشه و کنار روستا ساخته شده بود. تنورهایی که اهالی خراسان به آن‌ها همه‌کسی می‌گویند و مُدلی از یاوری و کمک‌کردن اهالی روستاها به هم بوده و هست.

فاطمه رحمتی بیشتر از 70-60 سال است که ساکن جاده قدیم است و خاطرات زیادی از نان پختن زن‌های روستا پایِ این تنورها، که البته نسلشان دیگر منقرض شده و دیگر رَد و پِی از آن‌ها نیست، دارد. او تعریف می‌کند: تا آنجا که من یادم می‌آید، در کل قلعه سه تنور این مُدلی ساخته بودند. زن‌ها از صبح زود خمیر را آماده می‌کردند و از حدود ساعت 10صبح که دیگر تنور داغ شده بود، جمعی شروع می‌کردیم به نان پختن. نانی که آن روز پخته می‌شد برای سه چهار روزمان بَس بود.

حاج غلامعلی دهقان اما می‌گوید که خیلی از خانه‌ها تنور نداشتند و برای همین هر 5-4 خانه، بیشتر یا کمتر، یک دانه از این تنورها سهمشان بود: یکی از این تنورها را که همیشه هم شلوغ بود، کنار مسجد امام محمد باقر(ع) ساخته بودند. استفاده از این تنور و نان پختن با آن یک رسم نانوشته داشت. مثلاً اگر یک همسایه می‌خواست فردا صبح خمیر کند و نان بپزد، می‌رفت سراغ بقیه و می‌گفت که من می‌خواهم مثل فردا روزی تنور روشن کنم و نان بپزم، اگر آرد دارید و خمیر شما هم بیایید. 

معمولاً هم هیچ‌کس این درخواست را بی‌پاسخ نمی‌گذاشت و بیشتر زن‌های روستا که در خانه‌شان تنور نداشتند، دور هم جمع می‌شدند و از صبحِ زود تا نزدیک‌های ظهر نان می‌پختند. این رسم البته وقتی نانوایی‌ها آمدند کم‌کم وَر افتاد و تنورها هم یکی یکی جمع شدند! 

کلمات کلیدی
ارسال نظر