کد خبر: ۱۲۵۲
۰۱ شهريور ۱۴۰۰ - ۰۰:۰۰

شهید چمران، صیاد را کشف کرد

بعد از آزادسازی پاوه و دیگر مناطق، نوبت به سردشت رسید. شهید چمران نیز نیروهایی را به آن مناطق فرستاده بود. قرار بر این شد تا نیروها را سرجمع کنند اما ضدانقلاب دوباره تحرکات خود را آغاز کردند. دکتر چمران قصد داشت به آن منطقه برود. لحظه عزیمت، فردی خبر آورد که سروانی از اصفهان آمده و می‌خواهد دکتر چمران را ببیند. روی پله‌ها صیاد با شهید چمران ملاقات کرد. خودش را معرفی کرد و من نیز به برادرم گفتم: از دوستان مسلمان و مبارز انقلابی قبل از انقلاب است. شهید چمران صیاد را در آغوش کشید.

«به خــــدای بزرگ سوگند می‌خــــــــورم افسرانی هستند در این ارتش که من با کمال جرئت و جسارت در پشت آن‌ها نماز خوانده‌ام و می‌خوانم. بد نیست از یکی از افسران پاک اسمی ببرم به نام سرگرد صیاد شیرازی که هم‌اکنون به فرماندهی عملیات غرب منصوب شده است و یک سرگرد است. این افسری است که سال گذشته در سردشت همراه من بود و پاکی و تقوا و ایمان و شجاعت و هرچه که بخواهید در این افسر بی‌نظیر است. افسری است که در تفسیر قرآن شاید بگویم از بیشتر کسانی که در اینجا نشسته‌اند تبحر زیادتری داشته باشد.»

 این توصیف شهید دکتر چمران از شهید صیاد شیرازی هنگامی است که قرار بود به پیشنهاد برخی نمایندگان، برخوردی با امرای ارتش شود. دکتر چمران با مقابل این تفکر ایستاد. رابطه شهید دکتر چمران با شهید صیاد شیرازی به همان سال‌های ابتدایی انقلاب بازمی‌گردد. 

ضدانقلاب در غرب کشور تحرکاتی را شروع کرده بود و دکتر چمران به دنبال آن بود تا با این تحرکات مقابله کند. شهید صیاد در آن دوران سروان ارتش بود و برای پیگیری وضعیت غرب، راهی تهران شد تا از دکتر چمران سؤالاتی دراین‌باره بپرسد. در این گفت‌وگو با مهدی چمران، برادر شهید دکتر چمران که همراه و یاور برادرش در ستاد جنگ‌های نامنظم بود، جریان آشنایی صیاد شیرازی با چمران را برای ما روایت می‌کند. او سال‌ها با شهید صیاد شیرازی در میدان‌های نبرد همرزم بوده است. چمران هم‌اکنون ریاست شورای شهر تهران را برعهده دارد.

 

ماجرای آشنایی شهید دکتر چمران با شهید صیاد شیرازی چه بود؟

من صیاد را پیش از انقلاب و از طریق شهید« اقارب‌پرست» می‌شناختم، اما او را ندیده بودم تا اینکه در جریان درگیری‌های کردستان، روزی به ساختمان نخست‌وزیری آمد تا با شهید چمران گفت‌وگو کند. بعد از آزادسازی پاوه و دیگر مناطق، نوبت به سردشت رسید. شهید چمران نیز نیروهایی را در آن مناطق قرار داده بود. قرار بر این شد تا نیروها را سرجمع کنند اما ضدانقلاب دوباره تحرکات خود را آغاز کردند. دکتر چمران قصد داشت به آن منطقه برود.

 لحظه عزیمت، فردی خبر آورد که سروانی از اصفهان آمده و می‌خواهد دکتر چمران را ببیند. روی پله‌ها صیاد با شهید چمران ملاقات کرد. خودش را معرفی کرد و من نیز به برادرم گفتم: از دوستان مسلمان و مبارز انقلابی قبل از انقلاب است. شهید چمران صیاد را در آغوش کشید.

 شهید صیاد گفت: «ما به نمایندگی برخی نیروهای انقلابی اصفهان خدمتتان رسیدیم و سؤالاتی درباره منطقه غرب داریم. ما آمده‌ایم این مشکلات را از شما بپرسیم و پاسخ بگیریم.» دکتر چمران تأملی کرد و به صیاد گفت: «من حرفی ندارم اما در همین حال می‌خواهم به سردشت بروم. خودت همراه من بیا.» شهید صیاد گفت: «ما دو نفر هستیم. او از سپاه و من هم از ارتش. می‌شود او نیز همراه ما بیاید؟» 

پس از آن، به سردشت رفت و گفت: «من تازه جنگ واقعی را درک کردم.» و از آن به بعد، یکی از دوستان صمیمی شهید چمران شد

همراه شهید صیاد، آقای رحیم صفوی بودند. دکتر چمران پاسخ مثبت دادند و راهی شدند. ابتدا به ارومیه و از آنجا به سردشت رفتند. در جریان این حضور، شهید صیاد در کمین ضدانقلاب افتاده بود که یک شبانه‌روز توانسته بود با آن‌ها مقابله کند. پس از آن، به سردشت رفت و گفت: «من تازه جنگ واقعی را درک کردم.» و از آن به بعد، یکی از دوستان صمیمی شهید چمران شد، به گونه‌ای که گاهی شب‌ها همراه یکدیگر ساعت‌ها می‌نشستند و برنامه‌ها را تنظیم می‌کردند.


آیا ارتباط شما بعد از شهادت شهید چمران با شهید صیاد شیرازی ادامه پیدا کرد؟

بله، بعد از شهادت دکتر چمران، روزی که شهید صیاد فرمانده نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران شد، من در ستاد جنگ‌های نامنظم اهواز بودم. شهید صیاد آن روز روانه اهواز بود. من نیز همراه او به آن شهر رفتم. پس از رسیدن به این شهر او به ستاد نیروی زمینی ارتش و رفت و من به ستاد جنگ‌های نامنظم. 

در زمان‌های دیگر نیز به صورت مرتب با شهید در ارتباط بودم. در عملیات‌های گوناگونی مثل والفجر نیز همراه هم بودیم. هنگامی که قرار بود عملیات مرصاد برنامه‌ریزی شود، با من تماس گرفت و درخواست کرد برای پی‌ریزی عملیات چریکی با هم به منطقه برویم، اما به دلیل اینکه من در اهواز بودم، امکان همراهی در عملیات مرصاد فراهم نشد.

پس از پایان جنگ، به عنوان مسئول علمی‌نظامی به ستاد کل نیروهای مسلح رفتم. بعد هم به عنوان معاون فرهنگی در ستاد کل بودم و با شهید صیاد ارتباط منظمی داشتم. در خاطرم هست که بنده عمل جراحی داشتم و در دوران نقاهت پس از عمل، روزی زنگ خانه به صدا درآمد و متوجه شدم که شهید صیاد برای عیادت من آمده است. این آخرین دیدار من با ایشان بود و هفته بعد به دست منافقین کوردل به شهادت رسید.

 

بازخوانی زندگی، منش و مجاهدت‌های شهید علی صیاد شیرازی


جریان مخالفت‌های بنی‌صدر با شهید صیاد چه بود؟

تعدادی از افسران ارتش در آن دوران با بنی‌صدر مخالفت داشتند، از جمله شهید صیاد شیرازی و مرحوم سرلشکر سلیمی. بنی‌صدر از این موضوع مطلع شده بود و وقتی می‌خواستند فرماندهی عملیات غرب را به شهید صیاد محول کنند، بسیار مخالفت می‌کرد. در خاطرم هست اواخر اردیبهشت سال ۱۳۶۰ بعد از فتح تپه‌های ا...اکبر بود که حضرت امام(ره) گفته بودند برای دکتر چمران دل‌تنگ شده‌اند و دستور دادند شهید چمران به دیدار ایشان بروند.

 به همراه شهید چمران به حضور امام(ره) رسیدیم. شهید چمران نقشه‌های بستان، تپه‌های ا...اکبر و سوسنگرد را در همان اتاق امام روی زمین پهن کرده بود و در همین حال برای ایشان توضیح می‌داد. آقای معادی‌خواه به همراه مرحوم هاشمی که آن وقت، رئیس مجلس وقت بود نیز وارد اتاق شدند و خیلی باعجله گفتند که ما از مجلس آمده‌ایم که بحثی را بگوییم و باید زود برگردیم. 

همان‌طور ایستاده خدمت امام(ره) گفتند که سرگرد صیاد شیرازی (آن زمان درجه شهید سپهبد صیاد شیرازی سرگردی بود.) افسر بسیار خوبی است و او را برای فرماندهی عملیات غرب کشور بگذارید. ایشان پیشنهاد دادند که برای غرب کشور فرمانده مشخصی گذاشته شود. حضرت امام(ره) فکری کردند و گفتند من بنا ندارم در کار فرماندهی (نیروی زمینی) دخالت کنم.

 آقای هاشمی توضیح داد که صیاد شیرازی آدم خوب و متدین و شجاعی است که بچه‌های سپاه هم با او هماهنگ هستند و می‌تواند انسجام و هماهنگی خوبی در غرب ایجاد کند

 آقای هاشمی توضیح داد که صیاد شیرازی آدم خوب و متدین و شجاعی است که بچه‌های سپاه هم با او هماهنگ هستند و می‌تواند انسجام و هماهنگی خوبی در غرب ایجاد کند و باز امام(ره) فرمودند بنا ندارم در کار فرمانده نیروی زمینی دخالت کنم. آقای هاشمی برای بار سوم این را مطرح کرد که شرایط غرب خوب نیست و ما به چنین فرماندهی نیاز داریم.

 امام(ره) باز هم فرمودند که بنا بر دخالت ندارند که آقای هاشمی دیگر صحبت نکرد و عذرخواهی کرد که به دلیل کار مجلس وسط جلسه امام(ره) با شهید چمران وارد شده بود و بعد رفت. البته بعد از مدتی که حدود یک ماه شد، فرمانده نیروی زمینی وقت که مرحوم سرتیپ ظهیرنژاد بود، صیاد شیرازی را به عنوان فرمانده عملیات غرب تعیین کرد. آقای هاشمی به دلیل اینکه بتواند تحرکی را در منطقه عملیاتی غرب کشور ایجاد کند، با آن عجله وسط جلسه مجلس نزد امام(ره) رفته بود و درخواست خود را مطرح کرده بود تا امام(ره) دستور دهند چنین کاری انجام شود.


از نگاه شما شهید صیاد چه ویژگی‌های بارزی داشت؟

شهید صیاد در درجه اول یک نظامی برجسته به تمام معنا بود. نظم و ترتیب در منش زندگی او نقش بسزایی داشت و همه کارهای او سر ساعت انجام می‌گرفت. مردی شجاع و معتقد بود. هر بار می‌خواست لب به سخن باز کند صحبت خود را با این آیه شریفه «رب أدخلنی مدخل صدق و أخرجنی مخرج صدق و اجعل لی من لدنک سلطانا نصیرا» آغاز می‌کرد. 

حتی اگر قرار بود بحث کوتاهی را شروع کند، این آیه را می‌خواند. تأکید زیادی بر خواندن نماز شب داشت. در شب‌هایی که در عملیات حضور داشتیم، در نیمه‌های شب برمی‌خاست و نماز شب را در سنگر اقامه می‌کرد. شهید صیاد مجموعه‌ای از صداقت، شجاعت و پاکی بود.

ارسال نظر