کد خبر: ۳۱۱۵
۰۴ تير ۱۴۰۱ - ۰۰:۰۰

«دانشی» به دنبال دانش

محمد دانشی بعد از خرید مغازه کارش را به عنوان اولین دوچرخه‌ساز محله زرکش شروع و به‌تدریج کسب وکارش رونق می‌گیرد. او می‌گوید: 45سال قبل، هیچ مغازه دوچرخه‌سازی‌ای در محدوده زرکش وشهرک مطهری تا سه‌راه دانش وجود نداشت. کارم را که شروع کردم به‌تدریج مشتری‌ها بیشتر شدند. تنها مشکلی که وجود داشت این بود که چون ساکن شهر بودم چند ساعتی طول می‌کشید که خودم را با دوچرخه یا با تک‌وتوک مینی‌بوس‌هایی که به جاده قدیم می‌آمدند به مغازه برسانم. زمانی که به در مغازه می‌رسیدم چند نفر با دوچرخه‌ منتظرم نشسته بودند.

روی صندلی داخل مغازه‌ای قدیمی‌ نشسته است. در هر گوشه مغازه، تایر، تنه، نواررنگی، بوق و حتی چند دوچرخه قدیمی‌که ظاهرا برای فروش گذاشته شده است دیده می‌شود. مغازه 45سال قدمت دارد. محمد دانشی قدیمی‌ترین دوچرخه‌ساز محله زرکش است. پای صحبت‌هایش می‌نشینیم و او از خاطرات سال‌های دور و شغلش برای ما می‌گوید.


آمدم و آمدم تا به محله زرکش رسیدم

متولد 1321در روستای گوارشک و بزرگ شده محله عامل است. دوچرخه‌سازی را نزد مرحوم برادرش می‌آموزد و در همان محله عامل مغازه‌ای را کرایه و کارش را شروع می‌کند. اما بهانه‌گیری‌های صاحبان مغازه و بالارفتن اجاره، حوصله‌اش را سر می‌برد. او برای پیداکردن مغازه‌ای جدید به محله زرکش می‌آید و بعد از خرید مغازه و خانه در همین محله ساکن می‌شود: بزرگ‌شده محله عامل هستم. 

محله‌ای که هفتادسال قبل به‌تازگی رنگ‌وبوی شهر گرفته بود و در انتهای آن میل‌های بلند کوره‌های آجرپزی و کاریز‌های متعددی قرار داشت که حالا دیگر آبی ندارند و خشک شده‌اند. کاریزهایی که آن وقت‌ها محل سکونت کبوتران چاهی بود. بیشتر تفریح و بازی ما در اطراف همین کاریزها و کوره‌های آجرپزی بود. به همراه بچه‌ها یک تور تهیه کرده بودیم و صبح‌های زود با آن به سرکاریز می‌رفتیم تا کبوتر چاهی بگیریم. 

به دلیل وجود همین کاریزها و میل‌ها اسم قدیم محله، میل کاریز بود. از هشت‌سالگی شاگردی در مغازه دوچرخه‌سازی را که صاحبش برادر بزرگم بود شروع کردم. در ده‌سالگی اولین دوچرخه را که در واقع خودم با ترکیب چند تکه از دوچرخه‌های مختلف سر هم کرده بودم سوار شدم. 

در هجده‌سالگی مغازه‌ای را اجاره کردم و دوچرخه‌سازی را در همان محله عامل شروع کردم. کرایه‌ها بالا بود و بالأخره تصمیم گرفتم یک مغازه بخرم و یک جا ساکن شوم. از همان محله عامل مغازه‌ها را قیمت کردم و آمدم وآمدم تا به محله زرکش رسیدم و همین مغازه را خریدم.

آن‌طور که دانشی می‌گوید چهل وچندسال قبل اینجا پر از زمین و باغ و چند خانواده روستایی در آن ساکن بوده‌اند. همسرم راضی نبود و می‌گفت: پولت را حرام کردی. اما چاره نبود چون پول دیگری نداشتم. روبه‌روی مغازه ما مسجد ولی‌عصر(عج) قرار داشت با دیدن آن خوشحال شدم چون اعتقاد داشتم همسایگی مسجد خیر و برکت می‌آورد و همین‌طور هم شد.


اولین دوچرخه‌ساز محله

محمد دانشی بعد از خرید مغازه کارش را به عنوان اولین دوچرخه‌ساز محله زرکش شروع و به‌تدریج کسب وکارش رونق می‌گیرد. او می‌گوید: 45سال قبل، هیچ مغازه دوچرخه‌سازی‌ای در محدوده زرکش وشهرک مطهری تا سه‌راه دانش وجود نداشت. کارم را که شروع کردم به‌تدریج مشتری‌ها بیشتر شدند. تنها مشکلی که وجود داشت این بود که چون ساکن شهر بودم چند ساعتی طول می‌کشید که خودم را با دوچرخه یا با تک‌وتوک مینی‌بوس‌هایی که به جاده قدیم می‌آمدند به مغازه برسانم. 

زمانی که به در مغازه می‌رسیدم چند نفر با دوچرخه‌ منتظرم نشسته بودند. گاهی اوقات که دیرتر می‌رسیدم مشتری‌ها بیرون مغازه خوابشان می‌برد. از آن‌طرف هم چون باید زودتر و قبل از تاریک‌شدن هوا به خانه برمی‌گشتم کار مشتری‌ها می‌ماند. این موضوع باعث نارضایتی آن‌ها شده بود البته خودم هم از این موضوع ناراحت بودم. مشتری‌ها پیشنهاد دادند که خانه‌ای در این محله بگیرم و همین‌جا ساکن شوم اما دو مشکل وجود داشت اول اینکه پول خرید خانه را نداشتم دوم هم همسرم راضی به سکونت در این روستای دورافتاده نبود. 

چون ساکن شهر بودم چند ساعتی طول می‌کشید که خودم را با دوچرخه یا با تک‌وتوک مینی‌بوس‌هایی که به جاده قدیم می‌آمدند به مغازه برسانم

یک روز صاحب همین مغازه که مغازه‌ام را ازش خریده‌ام به سراغم آمد و گفت: پشت این مغازه خانه‌ای دارم که می‌فروشم برای دادن پولش هم راه می‌آیم نگران نباش. پیشنهادش را قبول کردم و خانه پشت مغازه را خریدم. همسرم را هم راضی کردم و ساکن همین محله شدم.


تعمیرات 5قرانی

به گفته دانشی در آن‌زمان تعمیر دوچرخه پنج قران تا یک تومان بود. می‌گوید لوازم نو را یا خودش می‌خریده یا مشتری‌ها می‌خریدند و می‌آوردند: درآمدم زیاد نبود اما برکت داشت کم‌کم مغازه‌های دوچرخه‌سازی جدیدی باز شدند و استفاده از دوچرخه نیز کمتر شد. با همین پول تعمیر دوچرخه بچه‌هایم در محله بزرگ شدند ازدواج کردند و حالا من مانده‌ام و همسرم. 

این روزها هم به علت کهولت سن دیگر نمی‌توانم دوچرخه تعمیر کنم. کارم بیشتر گرفتن پنچری، روغن‌کاری و فروش برخی قطعات نو به تک وتوک مشتری‌هایی است که به مغازه می‌آیند و از من خرید می‌کنند. جالب اینکه بیشتر مشتری‌های امروزم فرزندان همان بچه‌های چهل‌سال قبل هستند که برای تعمیر دوچرخه پیشم می‌آمدند. به برکت هم‌جواری با مسجد محله به قول معروف لخ‌لخی می‌کنیم و روزی‌مان را هم خدا می‌رساند.

 

 

دوچرخه‌های با کیفیت چینی

برخلاف امروز که اجناس چینی به نامرغوب بودن معروف هستند دوچرخه‌های چینی چهل‌سال قبل به کیفیت و دوام شهرت داشتند. دانشی می‌گوید: بهترین نوع دوچرخه‌ها مدل چینی بودند که استقامت و کیفیت بسیار خوبی داشتند. تنه این دوچرخه‌ها از آهن باکیفیتی ساخته شده بود چرخ‌ها، زین و چراغ‌ها نیز کیفیت خوبی داشتند. به همین دلیل تا سال‌های سال احتیاج به تعمیر و تعویض نداشتند. 

همیشه به مشتری‌ها سفارش می‌کردم که اگر قصد خرید دوچرخه دارند دوچرخه چینی بخرند

من خودم یکی از این دوچرخه‌ها را داشتم و بارها سوار آن دوپشته همراه با برادرم مسیر مشهد قلی تا روستای گوارشک را که پر از پستی و بلندی و سنگلاخ بود طی می‌کردیم. همیشه به مشتری‌ها سفارش می‌کردم که اگر قصد خرید دوچرخه دارند دوچرخه چینی بخرند. حتی هنوز هم دوچرخه‌های چینی سی‌سال قبل استفاده می‌شوند و صاحبانشان برای تعمیر و ساخت، آن‌ها را پیش من می‌آورند تا تعمیرشان کنم.

 

کتاب‌خوانی در اوقات فراغت

دانشی می‌گوید: این روزها دیگر مشتری چندانی ندارم و گاهی اوقات دوسه روز می‌گذرد حتی یک مشتری هم به مغازه نمی‌آید. برای همین اوقات فراغتم را با خواندن کتاب پر می‌کنم. من مدرسه نرفته‌ام و تا هجده‌سالگی و قبل از سربازی سواد خواندن نداشته‌ام. در دوران سربازی فرماندهی داشتیم که بچه‌ها را تشویق به خواندن می‌کرد. سربازی که می‌توانست یک سرباز بی‌سواد را باسواد کند مرخصی تشویقی می‌گرفت. به همین دلیل بچه‌هایی که باسواد بودند با جدیت تلاش می‌کردند تا یک نفر را باسواد کنند تا از این مرخصی استفاده کنند. 

من در طول این دوسال سربازی سواد خواندن و نوشتن را آموختم. این روزها نیز اوقات فراغتم را با کتاب خواندن می‌گذرانم و با خواندن اشعار و داستان اوقات خوشی دارم و برای شادی روح فرمانده‌مان به خاطر سوادم دعا می‌کنم.

کلمات کلیدی
ارسال نظر