کد خبر: ۳۲۰۶
۲۰ تير ۱۴۰۱ - ۰۰:۰۰

مدال طلای استان بر سینه ووشوکار محله پورسینا

محسن دلاور، نوجوان دوازده‌ساله ساکن محله پورسینا، از پنج‌سالگی وارد دنیای ورزش‌های رزمی می‌شود و از آن به بعد، دیگر آن را رها نمی‌کند. تا اینجای کار، کلی مدال رنگارنگ به دست آورده است و مقام‌های مختلفی در کارنامه ورزشی اش دارد اما مهم‌ترینش مدال طلای استان است که سال ٩٨ به دست آورده است.

زندگی محسن در ورزش رزمی خلاصه می‌شود. اگر یک روز لباس ورزش نپوشد و فنون را اجرا نکند، روزش شب نمی‌شود. وقتی باشگاه‌ها به علت همه‌گیری ویروس کرونا بسته شده بود در خانه تمرین می‌کرد. حالا هم زودتر از همه به باشگاه می‌آید تا حتی یک دقیقه از تمرین را از دست ندهد. محسن دلاور، نوجوان دوازده‌ساله ساکن محله پورسینا، از پنج‌سالگی وارد دنیای ورزش‌های رزمی می‌شود و از آن به بعد، دیگر آن را رها نمی‌کند. تا اینجای کار، کلی مدال رنگارنگ به دست آورده است و مقام‌های مختلفی در کارنامه ورزشی اش دارد اما مهم‌ترینش مدال طلای استان است که سال ٩٨ به دست آورده است.


کسب مدال طلای استان

باشگاه شهید سیدی در زیرزمین مسجد پنجتن فضای محدودی دارد که در کوچه‌پس‌کوچه‌های محله پورسینا قرار گرفته است و نوجوانان و نونهالان زیادی در دل آن پرورش پیدا کرده‌اند. محسن دلاور یکی از همین ورزشکاران پرانگیزه است که آرزو‌های زیادی برای آینده‌اش دارد. پیش از هر چیزی، از او می‌خواهیم داستان علاقه‌مند شدنش به ورزش رزمی را برایمان تعریف کند: «پنج سال بیشتر نداشتم که به پدرم گفتم می‌خواهم کلاس ورزش بروم. آن موقع با رشته‌های ورزشی آشنایی نداشتم و برایم فرقی نداشتند. پدرم هم دست من را گرفت و به سالن ورزشی نزدیک خانه برد و در کلاس کیک‌بوکسینگ ثبت‌نام کرد. یک سال به این کلاس رفتم اما فهمیدم علاقه اصلی من رشته ووشو است. پدرم درباره کلاس‌های ورزشی‌ای که در محله برگزار می‌شد تحقیق کرد و با استاد ایوبی و استاد امینی آشنا شد. بعد از یک سال تمرین در رشته کیک‌بوکسینگ، من در کلاس وشوو ثبت‌نام کردم.»

از آن روز به بعد، زندگی محسن دچار تغییرات عمده می‌شود. خودش توضیح می‌دهد که سید محمد ایوبی و هادی امینی‌مقدم دو مربی او هستند که در علاقه‌مند شدنش به رشته ووشو و مصمم شدنش برای موفقیت تأثیر زیادی داشته‌اند: «وقتی به باشگاه شهید سیدی آمدم، خیلی زود با همه بچه‌ها دوست شدم. انگار همه از قبل هم را می‌شناختیم. مربی‌ها هم با بچه‌ها صمیمی و خودمانی بودند. در عین حال، درباره ورزش سخت‌گیر بودند و به بچه‌ها برای تمرین انگیزه می‌دادند. همه این‌ها باعث شد علاقه‌ام بیشتر شود.»
چیزی نمی‌گذرد که محسن در دومین دوره مسابقات محلات که به یاد شهدای دهم دی در سال 1397 برگزار شده بود مدال نقره را کسب می‌کند. این اولین مدال اوست.

طعم شیرین نخستین پیروزی را هنوز به خاطر دارد: نگاه افتخارآمیز مربی ها، پدر و مادر و دوستانش. بعد از آن، برای موفقیت‌های بعدی و برداشتن قدم‌های بزرگ‌تر انگیزه بیشتری پیدا می‌کند و در سال ١٣٩٨ موفق به کسب مدال طلای استان در رده نونهالان می‌شود.


در آرزوی مدال طلای جهانی

محسن تعریف می‌کند مدتی پیش از شروع مسابقات سخت‌ترین و شیرین‌ترین روز‌های زندگی‌اش را تجربه می‌کند. تمرین‌ها به مدت یک ماه سخت‌تر و فشرده‌تر از هر زمان دیگری می‌شود به طوری که بعد از هر تمرین به‌سختی خودش را به خانه می‌رساند و دیگر توان هیچ کاری ندارد. با این حال، آن روز‌ها را روز‌هایی لذت‌بخش می‌داند. می‌گوید: «اینکه هدف داشته باشی و برای هدفت با همه وجود مبارزه کنی، خیلی لذت‌بخش است.»

درباره هدفش می‌پرسم و متوجه می‌شوم او هم مثل بیشتر دوستان هم‌سن‌وسال ورزشکارش آرزوی کسب مقام اول در مسابقات بین‌المللی را دارد.

کلمات کلیدی
ارسال نظر