کد خبر: ۳۶۰۶
۲۵ مهر ۱۴۰۱ - ۰۰:۰۰

نجار مسجدساز محله رضاییه به رحمت خدا رفت

از زمانی که مهمان خانه حاج رضا بان‌پژوه بودیم، دو ماه نگذشته اما او به دیدار حق تعالی رفته است. پیرمرد نودساله رضاییه که خودش تاریخ شفاهی محله بود و عمری نماز اول وقت خوانده بود. حتی وسط مصاحبه ما هم که صدای اذان را شنید، بلند شد وضو گرفت و بعد از نماز گفت‌وگو را ادامه داد. «نجار مسجدساز»ی که چندین مسجد ساخته و برای آبادانی محله رضاییه هم چیزی کم نگذاشته بود.حاج رضا شنبه‌شب هفته پیش ساعت22 درگذشت.

از زمانی که مهمان خانه حاج رضا بان‌پژوه بودیم، دو ماه نگذشته اما او به دیدار حق تعالی رفته است. پیرمرد نودساله رضاییه که خودش تاریخ شفاهی محله بود و عمری نماز اول وقت خوانده بود. حتی وسط مصاحبه ما هم که صدای اذان را شنید، بلند شد وضو گرفت و بعد از نماز گفت‌وگو را ادامه داد. 

«نجار مسجدساز»ی که چندین مسجد ساخته و برای آبادانی محله رضاییه هم چیزی کم نگذاشته بود. حالا در این ستون که به نام « دیدار آشنا» است، خیلی زود دوباره سراغ او و خانواده‌اش را گرفته‌ایم با این تفاوت که این‌بار عکس او در گوشه خانه جای گرفته است.


وقتی فوت کرد، لبخند به لب داشت

حاج رضا شنبه‌شب هفته پیش ساعت22 درگذشت. پسرش عباس می‌گوید: شما خودت می‌دانی که بیماری خاصی نداشت. ماه قبل سرماخوردگی گرفته بود اما آن را هم رد کرد. فقط چند روز آخر قبل از فوت دیگر نمی‌توانست غذا بخورد. پیش از این علی‌اصغر زارع‌زاده از قدیمی‌های محله، تزریقات و سرم و هرچه نیاز داشت برای پدر انجام می‌داد اما در این چند روز آخر رگ‌های پدر سوزن سرم را نمی‌گرفت و پاره می‌شد. 

درنهایت شنبه شب خیلی راحت و بدون اذیت چشم‌هایش را بست و تمام کرد. زمانی که فوت کرد، لبخندی هم روی صورتش بود. مادرم در قطعه9 بهشت رضا(ع) دفن شده و خوشبختانه پدر هم در قطعه هم‌جوار دفن شد.

با هم‌محله‌ای‌ها درباره مرحوم حاج رضا صحبت می‌کنم. سیدجعفر آهویی نزدیک منزل حاج رضا مغازه خرازی دارد. مرحوم روزها ساعتی می‌آمده دم مغازه او می‌نشسته و محله را نظاره می‌کرده است. 

ریش‌سفید محله بودند و کسی روی حرفشان حرفی نمی‌زد

سید جعفر می‌گوید: مثل پدرم بود و الان خیلی دلتنگ هستم. الان حدود 20سالی است که در این محله ساکنم و از همان روزهای اول با حاج رضا سلام و علیک داشتم. مرد خیلی دوست‌داشتنی و عزیزی بود. پای صحبت‌هایش می‌نشستم و از حضورش انرژی می‌گرفتم.

[4625]

سیدجعفر خاطره‌ای تعریف می‌کند و توضیح می‌دهد: عباس پسرش همان شب فوت این مرد بزرگ، آمد و گفت پدرم وحاجی فلانی از هم دلخور هستند. گفتم فکر نکنم، اما باز گفت حلالیت بگیرم. منم به پسر آن بنده خدا گفتم و مطمئن شدیم که دلخوری نداشته باشند. همان شب بعد از این صحبت و مطمئن‌شدن از حلالیت، حاج رضا به دیار باقی رفت.


حاج رضا برای آبادانی محله تلاش کرد

حمید صفری، رئیس شورای اجتماعی محله رضاییه، از آن دست افرادی است که همیشه برای محله و هویت آن تلاش می‌کند. اصلا گفت‌وگو با مرحوم حاج رضا پیشنهاد او بود. حمید آقا درباره تشییع جنازه مرحوم می‌گوید: مراسم خیلی باشکوه بود و تعداد زیادی از هم‌محله‌ای‌ها آمدند. تعزیه هم خیلی خوب برگزار شد. 

حاج رضا قدیمی، پیشکسوت و سرمایه این محله بود که از بین ما رفت. قدیمی‌ها یکی‌یکی می‌روند و جای آن‌ها به این راحتی‌ها پر نمی‌شود. ریش‌سفید محله بودند و کسی روی حرفشان حرفی نمی‌زد. برای آبادانی محله و ساخت مسجد تلاش فراوان کرد. همسرش هم خانم بسیار مؤمن و خوبی بود که در این محله و اطراف به ایمان و اخلاق خوب مشهور بود. یاد و خاطره این خوب‌ها همیشه با ماست.

کلمات کلیدی
ارسال نظر