بهدنبال محل دقیق قهوهخانه عرب هستم. کسی چیزی نمیداند. در لچکی چهارراه سرخس و چمن از تعدادی پیرمرد میپرسم، زیر پایشان را نشان میدهند و میگویند: «قهوهخانه عرب همینجا بود.»
حدیث ارژنگی دختری آرام و منظم است که قبل از هفتسالگی شیفته شطرنج شده و این ورزش را بیشتر از هرچیز دیگری دوست دارد. او اهل مطالعه است و شاهنامه میخواند.
دورهمی انجمن ضایعه نخاعیهای مشهد نبش خیابان وحدت۶ در محله رضائیه است؛ جایی که معلولان ویلچرنشین از نقاط خیلی دور و نزدیک میآیند و با دیدار یکدیگر دلتنگیهایشان را کمرنگ میکنند.
کدخدا برای همه اهالی مهرآباد مثل پدر بود. با ما همینطور رفتار میکرد که با بچههای خودش. مثلا وقتی من هفتسال داشتم، عمو دوتومان عیدی داد به من. خداوکیلی هیچکس آن زمان دوتومان عیدی نمیداد.
ابوالفضل نوروزی میگوید: قرائتها همگی خوب هستند و باید به دل قاری بنشیند تا کارش را ادامه دهد، اما از همه بهتر قرائتی بود که سال ۱۳۹۵ در حرم امامحسین (ع) داشتم.
زهرا کارکنفرخد میگوید: هیچ وقت درد مردم برایم عادی نشد. وقتی زنی زایمانش به تأخیر میافتاد، میرفتم دو رکعت نماز میخواندم و برایش پیش امامجواد (ع) دعا میکردم.