کد خبر: ۵۰۲۵
۲۷ ارديبهشت ۱۴۰۲ - ۱۱:۲۸

چهل سال رادیو را به روستاهای خراسان بردم

علی‌اکبر اسدی که خودش متولد روستایی در تربت حیدریه است، در دوران کاری‌اش به گزارشگر دهکده معروف شده بود.

زندگی‌اش با روستا گره خورده است. زمانی‌که برای درس‌خواندن به تربت حیدریه می‌رفت، حتی زمانی‌که روستای سرسبز ازغند را به قصد مشهد ترک کرد تا کاری مناسب برای خودش پیدا کند، سرشت روستایی‌اش همراه او بود. حتی وقتی پایش به صدا‌وسیما باز می‌شود، تهیه گزارش‌های برنامه‌ای مربوط‌ به روستاییان به او پیشنهاد می‌شود. درمیان بچه‌های صداوسیما هم با نام «گزارشگر دهکده» شهرت دارد.

وقتی به علی‌اکبر اسدی ازغندی می‌گویند «گزارشگر دهکده» یا وقتی او را با دنباله فامیلش صدا می‌زنند، ذوق می‌کند یا به قول خودش «چاق می‌شود»! با اینکه می‌گوید در این چهل‌سال که برای رادیو خراسان برنامه می‌سازد و تهیه‌کنندگی می‌کند، از میان ده‌ها برنامه روستامحور، اقتصادی یا اجتماعی، هیچ‌کدام از تولیداتش با دیگری فرقی ندارد، «دهکده» با نیم‌قرن قدمت، برایش جایگاه متفاوتی دارد.

با علی اکبر اسدی‌ازغندی، تهیه‌کننده شصت‌ساله رادیو خراسان که ساکن محله سرافرازان است، ساعتی هم‌صحبت می‌شویم.


روستازاده‌ای هستم با مهارت رسانه‌ای

صدایش برای طرفداران رادیو آشناست. از چهل‌سال قبل تا دوسه‌سال پیش که دلش خواست بیشتر وقتش را در باغ کوچکی در زادگاهش بگذراند، اگر ساعت ۷:۳۰ عصر، پیچ رادیو را روی شبکه خراسان می‌چرخاندی، صدای او را می‌شنیدی؛ صدایی که هر‌روز با برنامه «دهکده» ساعتی کنار ما بود. با همان صدای آشنا و لحن آرام، شمرده‌شمرده صحبت می‌کند و می‌گوید: اهل ازغندم، روستایی که چهارفصل را در خودش دارد، با مردمی خونگرم.

از میهمان‌نوازی صمیمانه‌اش می‌توان طعم این خونگرمی را چشید. می‌گوید که از همان کودکی ارتباطات خوبی داشته است؛ در مدرسه جایگزین معلم‌ها می‌شده و در انجمن و تشکل‌های مختلف مدرسه، حضور پررنگی داشته و رسانه‌ای‌بودن از بچگی در خونش بوده است. بعد‌از گرفتن دیپلم، برای پیدا‌کردن کار به مشهد آمده و از همان زمان اینجا ماندگار شده است.

می‌گوید: وقتی به مشهد آمدم، رفتم به یک کارگاه هنری، اما می‌دانستم در این حرفه ماندگار نیستم. اصلا آدم فنی نبودم؛ از بچگی در علوم انسانی مهارت داشتم و به‌ویژه انشا را خوب می‌نوشتم.

 

صدای تهیه‌کننده برنامه ۴۰ ساله رادیو خراسان را از محله سرافرازان می‌شنوید
دهکده بخشی از زندگی من است

اسدی که برای پیداکردن کار اداری کمر همت می‌بندد، در سال ۶۳ رسما وارد صدا‌وسیمای خراسان رضوی می‌شود و حوالی اردیبهشت ۶۴ اولین کاری که به او پیشنهاد می‌شود، دستیار تهیه‌کنندگی و گزارشگر برنامه دهکده بوده است. می‌گوید: زمان جنگ بود که وارد رادیو شدم.

اولین روزها، غیر از پادویی، یکی از وظایفم این بود که نامه‌های رزمندگان را که برای برنامه‌هایی مانند خراسان در جنگ و خراسان در جبهه فرستاده بودند، دسته‌بندی کنم. آن‌ها را بلند می‌خواندم و پشت هر پاکت، درخواست رزمنده را به‌اختصار در یک خط می‌نوشتم.

یک روز مرادی، تهیه‌کننده برنامه دهکده، به من گفت «تو برای کار ما مناسب هستی؛ هم صدایت و هم اطلاعاتت خوب است.» خلاصه به برنامه دهکده رفتم و با اشتیاق فراوان کارم را شروع کردم. با مسائل روستا آشنا بودم و می‌توانستم روی موضوعات روز مانور بدهم. خیلی از همکارانم معتقد بودند با ورود من، برنامه دهکده جان گرفت.

 

بچه‌های رادیو آچارفرانسه هستند

با سادگی و لبخند، سبد گوجه سبز محصول باغ خودش را روی میز می‌گذارد. چند لوح قاب‌گرفته را از میان انبوه لوح‌هایی که در این چهل سال به او داده‌اند، نشانم می‌دهد. تا سال‌۷۲ به‌عنوان دستیار تهیه‌کننده، کارش را ادامه داده و با بازنشسته‌شدن آقای مرادی که تا آن زمان تهیه‌کننده برنامه دهکده بوده است، خودش تهیه‌کنندگی این برنامه را بر‌عهده می‌گیرد.

او درکنار برنامه دهکده، برنامه‌های دیگری مانند «زنان روستا» و «آب و آبادی» را هم مرتبط با روستا و مسائلش ساخته است. تا سال ۸۹ که بازنشسته شده برنامه‌های دیگر اقتصادی و اجتماعی مانند «گشت و گذار»، «میراث ماندگار»، «اینجا خراسان است»، «خراسان و توسعه»، «مردم و نمایندگان» و... را هم اجرا و تهیه کرده است.

می‌گوید: بچه‌های رادیو آچارفرانسه هستند؛ اگر در یک برنامه تهیه‌کننده‌اند، در جای دیگر، نویسنده هستند و در بخشی دیگر، گزارشگر. خلاصه دستی در هرکار دارند. اگر بخواهیم این‌طور برآورد کنیم، تعداد کار‌هایی که انجام داده‌ام، از صدتا بیشتر می‌شود.


بهترین برنامه رادیویی کشور را داشتم

بهترین خاطره‌اش را در یک قاب به من نشان می‌دهد و می‌گوید: گرفتن دیپلم افتخار بهترین برنامه رادیویی کشور در میان ۱۸۸‌برنامه ارسال‌شده، ۸۶‌برنامه راه‌یافته و ۲۶‌برنامه منتخب در جشنواره دوسالانه شهید‌مرتضی آوینی، شیرین‌ترین دستاوردم است. همچنین یک‌بار کارمند نمونه کشور شدم.

هنگام راه‌اندازی صدا‌وسیمای خراسان‌شمالی اولین‌نفری بودم که تمام ماه مبارک رمضان در بجنورد برنامه ویژه سحر و افطار اجرا کردم. معمولا نویسنده کارهایم خودم هستم. برای نشریات مختلف مانند اقتصاد خراسان هم مطلب می‌نوشتم. مانند دیگر بچه‌های رادیو برای رفتن به تلویزیون هم پیشنهاد‌های بسیاری داشته‌ام، اما ترجیحم همیشه رادیو بوده و هست.

 

صدای تهیه‌کننده برنامه ۴۰ ساله رادیو خراسان را از محله سرافرازان می‌شنوید
استعدادیابی در شهرستان

ازغندی خود را مدیون استادانی، چون مرتضی چوپانکاره و محمود رفیعی می‌داند و می‌گوید: از هریک از این استادان و دیگر پیشکسوتانی که در‌کنار آن‌ها کار را یاد گرفته‌ام، هزاران نکته آموخته‌ام. با همین آموخته‌ها در دوران خدمتم دو کار منحصربه‌فرد داشتم که برای آن لوح و جایزه گرفتم.

یکی اینکه نمایش‌نامه‌هایی را به‌صورت بداهه در شهرستان‌ها اجرا می‌کردم. به‌این‌صورت که بچه‌های هنری را پیدا می‌کردم، همان‌جا دیالوگ‌های برنامه را که معمولا موضوع آن از مسائل روز بود، به‌صورت بداهه می‌گفتم و بعد هم کار را ضبط می‌کردم، بدون نوشته. به این طریق استعدادیابی می‌کردم. گروه‌های توانمندی در شهرستان‌ها بودند که تا بیست‌دقیقه به صورت خیابانی بدون تپق اجرا می‌کردند.

یکی دیگر از لوح‌های تقدیر را نشان می‌دهد و می‌گوید: دومین نوآوری که مختص خود من است، این بود که در مراسم مختلف بین مردم برنامه اجرا می‌کردم؛ از ب بسم‌ا... تا پایان کار، سی‌دقیقه در میان مردم بودم. جوانان امروز این را بدانند که مهارت داشتن در هر کاری به معنی داشتن مدرک نیست. باید از پیشکسوتان نکات کلیدی هر کاری را یاد بگیرند تا بتوانند از پس کار‌ها برآیند.


مدیون حمایت همسرم هستم

ازغندی از سال‌۹۷ کمابیش با صداو‌سیمای استان خداحافظی کرد تا بتواند به کار‌های دیگری رسیدگی کند. او بیست‌سال است که عضو هیئت‌امنای تکیه ابوالفضلی ازغندی‌های مشهد در خیابان عدل‌خمینی است و فعالیت‌های فرهنگی بسیاری انجام می‌دهد. چهارفرزندش که دو قل دوتایی هستند، همه مانند پدرشان به ادبیات علاقه‌مندند و در امور فرهنگی مشغول به کارند. در بخش‌هایی از نمایش‌نامه‌ها یا برنامه‌ها پسرش، محمد، متن‌های خوبی برای برنامه نوشته است و دخترانش، مریم و هدی و ندا، هم بار‌ها گوینده افتخاری برنامه‌هایش بوده‌اند.

او قدردان زحمت‌های همسرش است و می‌گوید: زهرا وطن‌پور‌ازغندی، همسرم، هم‌ولایتی من است و فرزند شهید. با صبر و حوصله چهار فرزندمان را بزرگ و از من حمایت کرد تا بتوانم با خاطر آسوده به مقوله‌های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جامعه بپردازم.

ارسال نظر