کد خبر: ۸۲۵۴
۰۲ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۵:۰۰

رسوم اهالی قدیمی سناباد در چراغ برات

به عقیده حاچی کفاش تمام مرده‌ها در سه‌شب چراغ‌برات آزادند و منتظر خیرات قوم و خویشان خود؛ خیراتی که هرکس به‌اندازه توانایی خود انجام می‌دهد.

ما مردم خراسان، دوازدهم، سیزدهم وچهاردهم ماه شعبان را «چراغ‌برات» نام‌گذاشته‌ایم. روز‌هایی که با حضور بر سر قبور رفتگان، قرائت فاتحه و پخش خیرات، یاد و خاطره عزیزان درگذشته خود را گرامی می‌داریم.

اجرای این آیین در درجه اول، اعتقاد عمیق مردم به معاد را نشان می‌دهد و بعد هم نشان از احترام برای رفتگان دارد. براساس این سنت، مراسم گوناگونی برای تجلیل از مردگان و شادی روح آن‌ها و طلب آمرزش برای آنان در سرزمین ایران انجام می‌شود که در شهر‌های خراسان «چراغ‌برات» نام گرفته است.

حالا شهرآرامحله هم رفته است سراغ چندتن از قدیمی‌های مشهد که در قلبشان گنجینه گران‌بهای آداب و رسوم مشهد، نهفته است. هرکدام از آن‌ها درباره این آیین، نظر و اعتقادی دارند که شنیدنش پندآموز است.  


در روضه‌ها می‌فهمیدیم ماه شعبان رسیده است

حاجیه زهراخانم خرسند از قدیمی‌های ساکن چهارراه پل خاکی است. او درباره آیین چراغ‌برات می‌گوید: این رسمی قدیمی بین اهالی خراسان است. آن‌ها سالی یک‌بار، سه‌روز‌مانده به نیمه شعبان برای زنده‌نگه‌داشتن یاد مرده‌های خود، سر خاک آن‌ها می‌روند. در روز‌های ۱۲ و ۱۳ و ۱۴ شعبان، آیین چراغ‌برات ادامه دارد و شب عید نیمه‌شعبان هم تمام می‌شود.

او ادامه می‌دهد: قدیم‌ها در روضه‌ها می‌فهمیدیم ماه شعبان رسیده و بعد خودمان حساب و کتاب می‌کردیم و تاریخ دقیق شب‌های چراغ‌برات را درمی‌آوردیم. بین خراسانی‌ها رسم است که در این سه‌روز روغن جوشی درست می‌کنند. حلوا، میوه و خرما هم سر خاک می‌برند و بین فامیل و همسایه تقسیم می‌کنند.

 حاجیه‌زهراخانم این را هم اضافه می‌کند که قدیم، با هیزم اجاق درست می‌کردند و بعداز تهیه روغن‌جوشی آن را بین فامیل‌هایشان در بازارچه حاج‌آقاجان (بازارچه‌ای نزدیک حرم) تقسیم می‌کردند: «روغن‌جوشی‌ها را یک روز برای فامیل و یک روز برای همسایه‌ها می‌بردیم و خلاصه هم صله‌رحم انجام می‌دادیم و هم به یاد رفتگانمان بودیم.» 

 

خانه ابدی در انتهای سناباد!


با یک‌قِران از پل‌خاکی می‌رفتیم باغ رضوان 

او درباره تهیه روغن‌جوشی هم توضیح می‌دهد: تخم گشنیز، سیاه‌دانه، زردچوبه، نمک را با کمی شکر مخلوط خمیر می‌کنیم و بعد در روغن‌کنجدی که خوب داغ شده است، خمیر را تکه‌تکه سرخ می‌کنیم. بعد هم روی روغن‌جوشی‌ها کمی شکر می‌ریزیم. 

آن‌ها پس‌از تقسیم روغن‌جوشی، در هر سه‌روز بچه‌ها را برمی‌داشتند و می‌رفتند سرخاک. قبرستان باغ رضوان (داخل حرم مطهر امام رضا) (ع)، خواجه‌ربیع و خواجه‌اباصلت مقصد آن‌هابوده است.

این شهروند قدیمی محله سناباد می‌گوید: آن زمان یک قران می‌دادیم و با درشکه یا اتوبوس از چهارراه پل خاکی سوار می‌شدیم و می‌رفتیم باغ رضوان.  
اما حرف آخر حاجیه زهراخانم: جوان‌ها؛ هر زمان گرفتاری دارید، بروید پیش پدر و مادرهایتان. اگر آن‌ها از دنیا رفته‌اند، روز‌های چراغ‌برات فرصت خوبی است برای رفتن سر خاک و خیرات‌کردن. شما خیرات کنید آن‌ها برایتان دعا می‌کنند تا مشکلاتتان حل بشود.


قبرستان‌قدیمی منطقه 

محمد خوشدل ۶۴ سال دارد و ۴۴ سال است که نبش مسعود شرقی ۴ در مغازه‌ای قدیمی کفاشی می‌کند. او خود را این‌گونه معرفی می‌کند: علاوه‌بر کفاشی، شاعر امام حسین (ع)، آشپز امام حسین (ع) و سینه‌زنش هم هستم.

حاجی کفاش (مردم محله او را این‌گونه صدا می‌کنند) در جواب به این سؤال که مردم قدیم این محله، اموات خود را کجا دفن می‌کردند، از یک قبرستان قدیمی نام می‌برد: قبرستانی در مکان فعلی مرکز بهداشت انتهای سناباد قرار داشت که بیشتر مردم محله سناباد درگذشتگان خود را آنجا دفن می‌کردند. مادر، دایی و پدربزرگ من در این قبرستان دفن شده‌اند. این قبرستان ۵۰ سال پیش متروکه شد و ساختمان مرکز بهداشت روی آن ساخته شد.

 خوشدل هرزمان که از کنار بانک خون می‌گذرد، می‌ایستد و فاتحه‌ای نثار روح درگذشتگان خود می‌کند. این حرکت او، کنجکاوی مردم را برمی‌انگیزد و او در جواب به آن‌ها می‌گوید که زمانی اینجا قبرستان بوده است.  

قبرستانی در مکان فعلی مرکز بهداشت انتهای سناباد قرار داشت که بیشتر مردم  درگذشتگان خود را آنجا دفن می‌کردند


قرائت ۳۰ جزء قرآن در ۳‌روز

به گفته حاجی‌کفاش، تمام مرده‌ها در سه‌شب چراغ‌برات آزادند و منتظر خیرات قوم و خویشان خود؛ خیراتی که هرکس به‌اندازه توانایی خود انجام می‌دهد.

 او می‌گوید: در گذشته، این سه‌روز، قرآن‌خوان سر خاک می‌بردند و ۳۰ جزء قرآن خوانده می‌شد. آنکه توانایی داشت، مردم را اطعام هم می‌کرد. می‌خندند و ادامه می‌دهد: مردم مقید بودند که روغن‌جوشی را باید با روغن کنجد درست کنند که روغن‌نباتی به روح مرده نمی‌رسد.

شهروند قدیمی خیابان منوچهری در پایان صحبت‌هایش برای ما با  صدایی خوش، اشعاری می‌خواند که آن را به یاد مادرش سروده و سر خاک دوست و آشنا هم می‌خواند: مادرم، روح پاکت با فاطمه محشور باد خانه قبرت ز الطاف خدا پرنور باد‌ای چراغ زندگی، مادرم یادت به‌خیرخاطراتت در باغ فردوس برین مسرور بادمادرم فردا که زهرا پا به کوثر در نهد در صف خدمتگزارانش تو را جا می‌دهد.

باز آنجا هم مرام مادری را پیشه گیرجان مولا پیش زهرا دست ما را هم بگیرهمین نالم که مادر در برم نیست صفا و سایه‌اش بر سرم نیست و اگر دولت عالم را ببخشندبرابر با نگاه مادرم نیست آبروی اهل دل از خاک پای مادر است هر چه دارند این جماعت از دعای مادر است


چه بترسی چه نترسی بایدعبور کرد

تعمیرکار سماور کوچه سناباد ۱۲ در توصیف مرگ، آن را به دام تشبیه می‌کند؛ دامی که چه از آن بترسی و چه نترسی، باید از آن بگذری. محمدابراهیم حاجیان‌نژاد با ۶۳ سال سن، هنوز هم در روز‌های چراغ‌برات به مردگان خود که در بهشت‌رضا آرمیده‌اند، سر می‌زند.

او دراین‌باره می‌گوید: با اینکه در این سه‌روز، راه‌های ورودی به بهشت‌رضا بسیار شلوغ است، اما بالاخره یک‌روزش خود را به آنجا می‌رسانم. بعد هم اضافه می‌کند: مرگ برای همه آدم‌ها هست. من خودم شب که می‌خوابم، صبح دیگر به امید بیدارشدن نیستم.  


پهلوان، زنده‌اش خوش است

نگاه آقای معصوم، فروشنده بازار کتاب گلستان، درباره توجه‌به درگذشتگان از گونه‌ای دیگر است. او می‌گوید: «پهلوان، زنده‌اش خوش است. پدر و مادر تا وقتی زنده‌اند، باید به یادشان بود و صله‌رحم را به جا آورد. اگر خودت از خدمتی که به آن‌ها کردی، راضی بودی، دیگر بعداز مرگ آن‌ها غصه نمی‌خوری. آن‌هایی که بیش‌ازحد از مرگ پدر و مادر ناراحتی می‌کنند، بدون‌شک، قدر آن‌ها را ندانسته‌اند و از نداشتن فرصت جبران بیتابی می‌کنند.»

معصوم ادامه می‌دهد: مادر و پدرم را خیلی دوست داشتم. زمانی که زنده بودند، به آن‌ها می‌گفتم تا زنده‌اید، وظیفه‌ام این است که به شما سر بزنم و هوایتان را داشته باشم، اما شاید پس‌از فوت شما، خیلی سر خاکتان نیایم، چون احساس کوتاهی در ادای دین نمی‌کنم.

او که از اهالی قدیمی‌خیابان سراب است، در ادامه صحبت‌هایش از قبرستان‌های معروفی که مردم اموات خود را آنجا دفن می‌کردند، می‌گوید: داخل حرم، باغ رضوان (اطراف حرم) و گلشور (انت‌های طلاب) از اصلی‌ترین مکان‌های دفن مردگان در مشهد بود.

بیشتر مشهدی‌های اصیل و قدیمی در حرم دفن می‌شدند، اما کم‌کم با گسترش شهر، قبرستان خواجه‌ربیع و بعد هم بهشت رضا افزوده شد و مردم برای دفن اموات به این دو مکان روی آوردند. 


۵۰ سال است که با یاد مرده‌ها زندگی می‌گذرانم 

کفاش محله سناباد غلام‌حسین نخ‌فروشان ۹۰ سال سن دارد. قبراق و شاداب در جواب پرسش‌های ما می‌گوید که همیشه به یاد مرده‌هاست و یادکردن نام آن‌ها برای او فقط به روز‌های چراغ برات منتهی نمی‌شود: ۵۰ سال است که هر نیمه‌شب همراه‌با خواندن نماز شب نام تک‌تک رفتگانم را می‌برم و برای آن‌ها طلب مغفرت می‌کنم.

 نخ‌فروشان می‌گوید: همین عبادت و سحرخیزی، راز سلامتی و شادابی جسم و جان من است، اما بدون شک، بخشی از این شادابی و روحیه، مرهون دعای درگذشتگانی است که ۵۰ سال است کفاش قدیمی محله برای آن‌ها دعا می‌خواند.


این گزارش شنبه ۱۷ خـرداد ۹۳ در  شماره ۱۰۷ شهرارا محله منطقه یک چاپ شده است.   

ارسال نظر