کد خبر: ۸۳۷۲
۱۸ بهمن ۱۴۰۲ - ۱۲:۴۲

بیدی نبودم که با این بادها بلرزم

مهدی فرزانه روزش را به عشق آموزش کشتی به نوجوان‌ها شروع می‌کند.

به عشق آموزش کشتی به نوجوان‌ها، هر روز چشم‌هایش را باز می‌کند. تشک کشتی برای او هم مثل خیلی‌های دیگر، خاصیت جادویی دارد که نتوانسته از آن دل بکند، از همان نه‌سالگی که این ورزش را در باشگاه کارگران شروع کرد و تا حالا که به‌عنوان یک مربی جوان در باشگاه پوریای، ولی و شهدای باغبان در محله حجاب فعالیت می‌کند.

زندگی پر‌فراز‌و‌نشیب مهدی، او را از پیراهن تیم ملی و قهرمانی کشور دور کرد؛ شاید مهم‌ترین علتش وفات نابهنگام پدرش باشد که بار مسئولیت زندگی را به دوش او و برادر بزرگ‌ترش انداخت و او را از هفده‌سالگی به‌سمت رشته سیم‌کشی ساختمان هل داد. او می‌گوید: وقتی درگیر کار و پول درآوردن می‌شوی و از قهرمانی فاصله می‌گیری، کشتی از یادت می‌رود.

حالا مهدی همه آرزو‌های بربادرفته جوانی‌اش را در وجودبچه‌های پر انرژی و کم‌سن‌و‌سالی جست‌وجو می‌کند که پر از انگیزه و اشتیاق و استعداد هستند و با همه وجود برای قهرمانی در کشتی می‌جنگند؛ نمونه آخری‌اش محمد رمضانی است که از این باشگاه کشتی را شروع کرد و همین چند روز پیش قهرمان مسابقات کشتی پهلوانی کشور شد.

انگیزه اصلی ما از رفتن سراغ مهدی فرزانه، استعداد‌یابی دراین‌زمینه است که چندسالی است در باشگاه پوریای، ولی شروع شده و این روز‌ها قوت بیشتری گرفته است. مهدی‌آقا همان اول کلام، حرف آخرش را می‌زند، رک و راست و بی‌هیچ مبالغه‌ای؛ «منتظر باشید چند چهره ماندگار از این باشگاه بیرون بیاید.»

 

بیدی نبودم که با این بادها بلرزم

 

اولین قهرمانی در ده‌سالگی

وقتی مهدی نه‌ساله می‌شود، به اصرار پدر رو به ورزش کشتی می‌آورد. با هم به سالن ورزشی کارگران می‌روند و همان‌جا ثبت‌نام می‌کند؛ بعد از دوسال راهی باشگاه ورزشی سعدآباد می‌شود و از آنجاست که کشتی را به‌صورت حرفه‌ای و قهرمانی آغاز می‌کند. اولین قهرمانی‌اش را در سال ۸۳ به دست می‌آورد.

او وقتی تنها ۱۰ سالش است، قهرمان نونهالان کشتی استان می‌شود و این عنوان را در سال‌های ۸۵، ۸۷ و ۸۸ هم تکرار می‌کند. یک اتفاق تلخ، اما مهدی را از کشتی دور می‌کند. او در هفده‌سالگی پدرش را از دست می‌دهد و ازآنجاکه شغل پدر آزاد بود و حقوق بازنشستگی نداشت، رتق‌وفتق امور خانه به دوش او و برادر بزرگ‌ترش می‌افتد که تنها یک سال با هم اختلاف سن دارند.

او می‌گوید: باید کار می‌کردیم و هزینه خانواده پنج‌نفره‌مان را درمی‌آوردیم؛ برای همین سیم‌کشی برق را یاد گرفتیم و به‌عنوان پیمانکار اداره برق مشغول به کار شدیم. مهدی بعد‌از چندسال کار راهی خدمت سربازی می‌شود.

در پادگان دوباره هوای کشتی‌گرفتن به سرش می‌زند و سال ۹۶ در رقابت‌های انتخابی مراکز آموزش نیرو‌های مسلح کشور، مقام اول را به دست می‌آورد و در مسابقات سراسری ناجا هم سوم می‌شود. این آخرین‌باری است که مهدی به‌عنوان کشتی‌گیر پایش را روی تشک می‌گذارد و بعد رو به داوری و مربیگری می‌آورد.

 

شروع مربیگری با ۵ نوجوان

بعد‌از بازگشت از خدمت سربازی تصمیم می‌گیرد که کار مربیگری کشتی را آغاز کند. برادرش محمد هم او را همراهی می‌کند و با کمک هم یک باشگاه کشتی در محدوده قاسم‌آباد راه می‌اندازند.

آن‌ها کارشان را با پنج‌نوجوان مستعد شروع می‌کنند؛ هادی محمدی، رضا جنگی، محمد رمضانی، سپهر نوروزیان و مهدی کرمانی، اولین شاگردان مهدی و محمد فرزانه هستند که بعد‌از یک‌سال کار مداوم و سخت، همگی آن‌ها در رده سنی نوجوانان، قهرمان مسابقات استانی می‌شوند.

زندگی من فراز و نشیب زیادی داشت و من را از قهرمانی کشور و لباس تیم ملی دور کرد

مهدی می‌گوید: راستش من در کشتی به حقم نرسیدم؛ برای همین آرزو دارم که این بچه‌های مستعد و توانا به آنچه لیاقتش را دارند، برسند. زندگی من فراز و نشیب زیادی داشت و من را از قهرمانی کشور و لباس تیم ملی دور کرد.

اما افتخار می‌کنم که امروز چند‌نفر از بچه‌های این باشگاه دوبنده تیم ملی نوجوانان را بر تن دارند، از بنیامین آشفته و بنیامین نقابی و محمدامین مالداریان که حالا قهرمان کشور و عضو تیم ملی نوجوانان هستند تا محمد رمضانی که همین چند‌روز پیش در مسابقات کشتی پهلوانی کشور در رده بزرگ‌سالان قهرمان شد. من همه انرژی‌ام را می‌گذارم تا این بچه‌ها بهترین خودشان باشند و به آرزوهایشان برسند.

قاسم‌آباد، کشتی‌پرور است

مهدی فرزانه می‌گوید: منطقه ۱۰ کشتی‌پرور است و پر از استعداد‌هایی که هرکدام برای خودشان حرفی برای گفتن دارند؛ مثلا بنیامین آشفته ساکن خیابان گلریز و محله خاتم‌الانبیا (ص) است و محمد رمضانی هم در خیابان نهضت و محله میثاق سکونت دارد. مانند این‌ها در کوچه‌ها‌پس‌کوچه‌های منطقه ما تا دلتان بخواهد پیدا می‌شود.

او توضیح می‌دهد: اگر بخواهید سمت کشتی بیایید، امکانات مناسبی در محدوده قاسم‌آباد برای شما فراهم است. در این محدوده، چندین باشگاه کشتی فعال است که از‌جمله آن‌ها می‌توان به باشگاه شهدای باغبان، پوریای ولی، هلال احمر، امام‌هادی (ع)، مسلم نادری و... اشاره کرد که هرکدام امکانات مناسبی برای پرورش استعداد‌های کشتی دارند و با هزینه‌ای معقول، قهرمان‌های بسیاری پرورش می‌دهند.


پیه هر سختی را به تن مالیدم

صورت مهدی مانند همه کشتی‌گیرهاست. او بار‌ها با مصدومیت‌های سخت مواجه شده که جایش روی صورتش پیداست. او با خنده، گوش‌های شکسته‌اش را نشانمان می‌دهد و می‌پرسد: «چند بار ضربه دیده باشم، خوب است؟»

و بی‌آنکه منتظر پاسخی باشد، ادامه می‌دهد: برای حرفه‌ای‌شدن باید پیه هر سختی را به تن می‌مالیدم. غیر‌ممکن بود که سر تمرین‌ها آسیب نبینم. تا دلتان بخواهد ابرو و بینی و گوش‌هایم شکسته است، اما من بیدی نبودم که با این باد‌ها بلرزم و همین موضوع را هم به‌عنوان اولین و مهم‌ترین اصل به بچه‌ها گفته‌ام.


از سر سفره ناهار رفتم به وزن‌کشی

چند‌خاطره شنیدنی هم دارد؛ تعریف می‌کند: سال‌۹۲ سر سفره ناهار نشسته بودم. یکی از بچه‌ها تماس گرفت و گفت «از پس‌فردا مسابقات استانی شروع می‌شود؛ تو هم بیا و شرکت کن. امروز آخرین روز وزن‌کشی است.» من یک‌سالی بود که تمرین نکرده بودم. به رفیقم گفتم «بی‌خیال بابا! آبروریزی می‌شود. من تمرین نداشته‌ام.»

رفیقم گفت «تو بیا و شانست را امتحان کن. من که روی سکو هستم، ان‌شاءالله تو هم می‌توانی.» خلاصه از سر سفره ناهار رفتیم روی باسکول مسابقات و وزن‌کشی کردیم. درآن رقابت‌ها من دوم شدم و دوستم همان دور اول از رقابت‌ها حذف شد.

 

پسر تو چقدر چغر بد‌بدن هستی!

مربی کشتی ساکن محله حجاب سال‌ها پیش مقام قهرمانی رقابت‌های انتخابی مراکز آموزش در دوران سربازی را به دست آورده است. او در بازی فینال با کشتی‌گیر مازندرانی که نام فاملیش «توکلی‌تبار» بود مبارزه کرد که آن سال‌ها داعیه پوشیدن پیراهن تیم ملی را داشت.

مهدی می‌گوید: دو بار کشتی را یک بر صفر بردم، اما هربار بازی را تکرار می‌کردند و آخر سر هم کار کشید به کشتی سوم. این‌بار با نتیجه دو بر صفر او را شکست دادم. بعد از بازی در خوابگاه پیشم آمد و گفت «پسر تو چقدر چغر و بد‌بدن هستی؛ مثل ماهی از دست آدم سُر می‌خوری!».

* این گزارش چهارشنبه ۱۸ بهمن‌ماه ۱۴۰۲ در شماره ۵۵۸ شهرآرامحله منطقه ۹ و ۱۰ چاپ شده است.

ارسال نظر