کد خبر: ۸۶۲۱
۰۶ فروردين ۱۴۰۳ - ۱۲:۰۰

گاهی روی زمین خوابیدن بهتر است!

حسین‌آقا لحاف‌دوز قدیمی می‌گوید: تشک پنبه‌ای و پشمی و لایکو هیچ فرقی نمی‌کند؛ وقتی که دل خوش در زندگی داشته باشی، حتی اگر روی زمین هم سر بگذاری، خود را خوشبخت‌ترین آدم دنیا می‌پنداری.

شاید خیلی‌هایمان به خاطرمان نیاید، اما دست‌کم مادران و مادربزرگ‌های ما خوب به خاطر دارند روزگاری را که گاه‌و‌بیگاه صدای لحاف‌دوز محله در درودیوار کوچه می‌پیچید و کاروبار لحاف‌دوز به‌ویژه در ایام تابستان و عید، حسابی سکه بود و خیلی از خانم‌ها با شنیدن صدای پنبه‌زن و لحاف‌دوز محله به بیرون از منزل می‌رفتند و برای هفته بعد وقت می‌گرفتند تا پنبه‌زن به داخل منزل بیاید و با دستگاه پنبه‌زنی خود، لابه‌لای پنبه‌های درهم‌تنیده‌شده، لحاف و تشک را واکاوی کند و این‌بار پنبه و پشم حلاجی‌شده وارد رویه و آستر لحاف و تشک بشود، به‌گونه‌ای که انگار لحاف و تشکی نو و تازه، خریداری و به داخل کمد وارد شده است.

از صدای پنبه‌زن آن زمان و لحاف و تشک‌های پنبه‌ای و پشمی آن روز‌ها دیگر خبری نیست و گویی این صدا به فراموشی سپرده شده است. تشک و لحاف‌های پنبه و پشمی جای خود را به لایکو و دیگر الیاف داده است و علاوه بر اینکه تعداد لحاف‌دوزان قدیمی در جای‌جای محلات منطقه ما رو به کاستی می‌رود، همان‌ها هم که هستند، دیگر نشانی از دستگاه حلاجی و پنبه‌زنی در مغازه‌هایشان وجود ندارد، تاآنجاکه به‌گفته حسین بهروزیان، لحاف‌دوز پنجاه‌وشش‌ساله هم‌محله‌ای ما در کارخانه قندآبکوه، این شغل مانند بسیاری از مشاغل قدیمی و هویت‌ساز به فراموشی سپرده می‌شود.

آدرسش را اهالی داده‌اند؛ مغازه‌ای قدیمی و کوچک در دل محله‌ای که بیشتر انتظار می‌رود با مغازه‌هایی با مشاغل سنگین مانند نجاری و آهنگری و... پر شده باشد.وقتی به محله کارخانه قندآبکوه قدم می‌گذاری، همه او را می‌شناسند و با آوردن نامش، آدرسش را می‌گویند. بالاخره به در مغازه حسین‌آقا می‌رسم. او حدود ۲۰ سالی می‌شود که هم‌زمان با کار اولش، این حرفه را تنهاوتنها برای علاقه دنبال می‌کند.

 

لحاف‌دوز و معتمد محله کارخانه قند آبکوه

 

وقتی لایکو جایگزین پنبه می‌شود

با اینکه جای‌جای مغازه حسین‌آقا امروزی شده است و بیشتر لایکو و پرز و کرک در کیسه‌های بزرگ پلاستیکی قرار دارد، بازهم هویت قدیمی مغازه پابرجاست و با وجود اینکه لحاف و تشک‌های زیر دستش همه با لایکو پر شده‌اند، هنوز هم بالش‌های پنبه‌ای و پشمی در دستان هنرمندانه او تولید می‌شود.

حسین‌آقا هم گلایه دارد از اینکه این روز‌ها همه‌چیز شیوه مدرن و امروزی به خود گرفته و حتی لحاف و تشک نیز دستخوش این تغییر شده است. او می‌گوید: دوره‌وزمانه طوری شده که حتی عروس‌ها هم دیگر لحاف و تشک پشمی و پنبه‌ای را نمی‌پسندند و وقتی می‌خواهند کار سفارش دهند، دلشان می‌خواهد از لایکو استفاده شود.

البته حسین‌آقا به این مهم هم اشاره می‌کند که پشم این روز‌ها به‌سختی پیدا می‌شود و از دیگرسو پنبه هم بسیار گران است. او می‌گوید: خیلی از عروس‌خانم‌ها به‌دلیل گرانی، دیگر سراغ پنبه نمی‌روند. قیمت یک بالش لایکو، ۱۰ هزار تومان است، درحالی‌که همان بالش با پنبه، ۲۲ هزار تومان هزینه دارد.


علاقه به لحاف‌دوزی

 او که این روز‌ها از شغل اولش بازنشسته شده است، در این‌باره می‌گوید: من روزگاری که صبح‌هایش سر کار اولم بودم، بعدازظهر‌هایش هم مشغول لحاف‌دوزی می‌شدم. به این کار علاقه زیادی دارم؛ چون از همان دوران کودکی، خاطره خوبی از پنبه‌زن‌های همین محله خودمان داشته‌ام.

او بیان می‌کند: متاسفانه لحاف‌دوزی مانند خیلی از شغل‌های سنتی دیگر به فراموشی سپرده شده است. برخی مشاغل هستند که هویتشان در نوع کاربردی بودنشان است و هرچند هم که جامعه مدرن و امروزی شود، نباید این مشاغل دستخوش تغییر شود.

 عطاری، مسگری، لحاف‌دوزی و حتی آهنگری، همه مشاغلی هستند که در دل محلات باید حفظ شوند

او بیان می‌کند: عطاری، مسگری، لحاف‌دوزی و حتی آهنگری، همه مشاغلی هستند که در دل محلات باید حفظ شوند. هویت آن‌ها در نوع استفاده از ابزار آن‌هاست که اگر تغییر کند، دیگر حرفه سنتی و هویتی محسوب نمی‌شوند.


اول آموزش، بعد کار

حسین‌آقا توصیه‌ای هم به جوانان دارد؛ اینکه همواره به‌دنبال مشاغل پشت‌میزی نباشند. او خطاب به جوان‌تر‌ها می‌گوید: نان حلال درآوردن هنر است. جوانان باید در هرکاری اول آموزش‌های لازم را ببینند. چندماه شاگردی آن کار را بکنند، بعد خود به‌طور مستقیم در آن حرفه قدم بگذارند.

او می‌گوید: الان همین حرفه ما دست‌کم به ۵ تا ۱۰ میلیون تومان سرمایه اولیه مانند خرید دستگاه و... نیاز دارد، اما اول باید کار را فرابگیری، بعد به‌دنبال راه‌اندازی مغازه باشی.


معتمد و کاسب مردمی

مغازه حسین‌آقا به لحاظ موقعیت فیزیکی، نبش چهارراه محلی واقع شده است. او می‌گوید: خیلی از روز‌ها بازنشستگان و اهالی مسن محله در مغازه من جمع می‌شوند و بدین ترتیب هم حال‌واحوالی می‌کنند و هم این محل برایشان پاتوقی برای تجمع شده است.

 او بیان می‌کند: هنوز هم خیلی از اهالی وقتی می‌خواهند مکانی را آدرس بدهند، ملاکِ تعیین و بیان آدرسشان، مغازه من است. من نیز سعی می‌کنم در آینده این مکان را به یک پاتوق محلی تبدیل کنم تا مغازه من مرکز ثقلی برای صله‌ارحام و فعالیت‌های محلی باشد.

او بیان می‌کند: درگیری‌های روزمره و کار و گرفتاری‌ها گاه آن‌قدر زیاد است که ما حتی از احوال‌پرسی همسایه کناری‌مان غافل می‌شویم. همین مغازه من گاه باعث می‌شود همسایگان در این محل، توقف کوتاهی کرده و با هم حال‌واحوال کنند.


درس زندگی به عروس‌خانم‌ها

او اذعان می‌دارد: یک روش کاری من از همان ابتدا تاکنون این بوده است که وقتی عروس‌خانمی برای تحویل گرفتن لحاف و تشک خود به مغازه می‌آید، همیشه یکی از درس‌های زندگی خودم را درباره گذشت، صبوری و... برای او تعریف می‌کنم. با خود می‌گویم درست است که جوان هستند، اما از هر ۱۰ نفر یک نفرشان هم که این درس زندگی را آویزه گوشش کند، کفایت می‌کند.

 از حسین‌آقا درمورد خاطرات تلخ و شیرین روز‌های کاری‌اش می‌پرسم که می‌گوید: وقتی کاری را با علاقه دنبال کنی، حتی اگر خاطره تلخی هم از آن کار داشته باشی، در ذهنت نمی‌ماند، اما خاطره خوب، همان نقش عروس و دامادی بود که خیلی قبل‌تر روی لحاف عروس‌ها می‌انداختم؛ نقشی که این روز‌ها کمترکسی دلش می‌خواهد روی لحاف عروسی‌اش حک شود.

چایش را سرمی‌کشد و من از انواع تشک‌هایی که تا حالا دوخته، از او می‌پرسم. می‌گوید: تشکی که از پنبه باشد، خوب است. پشم هم خوب است، اما بعد از یک‌سال بومی‌گیرد.

لبخندی می‌زند و ادامه می‌دهد: خودت هم خوب می‌دانی که تشک پنبه‌ای و پشمی و لایکو هیچ فرقی نمی‌کند؛ وقتی که دل خوش در زندگی داشته باشی، حتی اگر روی زمین هم سر بگذاری، خود را خوشبخت‌ترین آدم دنیا می‌پنداری و برعکس اگر تشکی از جنس پر قو هم داشته باشی و احساس خوشبختی نکنی، خود را بدبخت‌ترین آدم می‌بینی؛ البته خوشبختی و بدبختی در نگاه ما به توکل بر خدا بستگی دارد؛ اگر روزت را با «الهی به امید تو» آغاز کنی، آن روز برایت بهترین روز خواهد بود.


* این گزارش شنبه ۷ آذر ۹۴ درشماره ۱۷۶ شهرآرا محله منطقه ۲ چاپ شده است.

ارسال نظر