علیاصغر دلاوری را میتوان بیآنکه غلو باشد، «دایرهالمعارف و کتاب نانوشتۀ کفش مشهد» دانست؛ چراکه از ۹ سالگی یعنی سال ۱۳۳۷ در کار تولید و فروش کفش بوده است.
دنیوی میگوید: کفشهای طرح چرمی چینیها قیمت کمی داشت و مردم با تصور اینکه چرم هستند، آنها را میخریدند اما هنوز مدت زمان زیادی نگذشته که کفش خراب میشد.
بازار کیففروشی محله وحید که سه دهه پیش پا گرفت، حالا یکی از قطبهای فروش کیف در کشور است.
در توسعه مشهد دهه۳۰ یک واحد صنعتی و همت کارکنان آن نقش پررنگی داشت؛ کارخانهای که شکلگیری آن به سفر زیارتی رئیس اسبق اداره معادن کشور به مشهد برمیگردد.
پشت یکی از میزهای بازارچه چهارراه مخابرات قاسمآباد زنی ایستاده است که قصهای شنیدنی دارد.
چند جوان محله توس که از کودکی به کشف رمز و رموز و چگونگی کارکرد وسایل پیرامون خود علاقهمند بودهاند، چند سالی است که متوجه استعدادشان در این زمینه شدهاند و توانستهاند با دست خالی اما ذهنی مملو از ذوق و دانش، وسایلی کاربردی اختراع کنند که برخی از آنها هماکنون در مرحله ثبت اختراع است.آنان با وجود سن کمشان اهدافی بلند دارند. زندگی از نگاهشان یعنی برای حل یک مشکل چند راهحل وجود دارد و با تأمل میتوان به همه آنها دست پیدا کرد.
در واقع هیچ چیزی نیست که به این کارگاه بیاید و از آن بهرهای برده نشود. اینجا هیچ شیئی دور ریختنی نیست، چون محمدرضا احمدپناه که برای بسیاری از کارگران، کارمندان و حتی مدیران شهرداری منطقه شناخته شده است، نمیگذارد در کارگاهش هیچ چیز بدون استفاده بماند. کارگاه او در انبار مرکزی شهرداری منطقه ۷ در صبای ۹۱ واقع است. جایی که ما مجذوب خلاقیت و کارآفرینی این مرد پر تلاش میشویم.