«جنت» یکی از پیادهراههای باقی مانده از مشهد قدیم است که در دل یک بافت تاریخی شکل گرفته است. بیشتر مردم خاطرات بسیاری از بازار پررونق آن دارند. این پیادهراه تاریخی با وجود خانههای قدیمی و فرهنگسرای بهشت بهعنوان یکی از خیابانهای هویتی محسوب میشود که گوشهای از تاریخ شهرمان را به نمایش گذاشته است.
رضا رستمی که مؤسس هیئت منتقمالحسین(ع) است، میگوید: هیئت ما، هیئت مادر است، یعنی نوجوانها را جمع میکنیم، هیئتداری را به بچه شیعهها یاد میدهیم و بعد میفرستیم بروند در کوچهپسکوچه محلهشان موکب و هیئت برپا کنند.او وقتی تنها 16سالش بود، هیئت «منتقمالحسین(ع)» را بهعنوان هفتمین هیئت سازمان تبلیغات ثبت کرده و به گفته خودش تاکنون بیش از بیست هیئت از آن منشعب شدهاست.
اصغر مجیدیان 67سال دارد. از آن خوبهای روزگار که وقتی همکلامش میشوی زلالی وجودش را خوب حس میکنی. هشت سالی میشود که با موتورسیکلت فاصله 2هزار و 600کیلومتری حرم امام رضا(ع) تا حرم اباعبدالله(ع) را میپیماید تا روز اربعین در کربلا باشد.
او بیشتر سفرهای دوران بازنشستگی را با موتورسیکلت سپری کرده است؛پنجبار دور ایران را با موتور پیموده و با این سن و سال عضو فدراسیون موتورسواری ایران است.میگوید: اگر بخواهم خیلی صریح و شفاف بگویم من با امام حسین(ع) عشق میکنم و حالم با نام حسین(ع) و دیدن گنبد و بارگاهش خوب میشود.
کلثوم فاروقی از سال۹۸ میگوید. اولین باری که تصمیم به راهاندازی کاروان خانمهای محله گرفتند؛ نه راه را بلد بودیم نه جایی را میشناختیم اما دلمان میخواست یک قدم کوچک برداریم برای برآورده شدن آرزوی زیارت اولیهای محله. خانمهای مسنی که زیرپوشش کمیته امداد امام خمینی(ره) بودند و بیشترشان یک بار هم به کربلا نرفته بودند. بعضیها عصا به دست بودند و بعضیها به سختی مسیری کوتاه را طی میکردند. با همه این ها ۴۸ نفر را صحیح و سالم بردیم و برگرداندیم. هنوز که هنوز است ما را که میبینند به جانمان دعا میکنند.
فاطمه میگوید:بهطور اتفاقی در گروهی مخصوص حافظان قرآن عضو شدم. میخواستم از گروه بیرون بیایم اما ماندم. مدتی گذشت و خانمی از تبریز به نام خانم نوظهور که اسم کوچکش یادم نیست فایلهای صوتی در گروه گذاشت و روند حفظ قرآن خودش را توضیح داد. صوتهای آن خانم را گوش دادم و علاقهمند به حفظ قرآن کریم شدم. همین که صوت ها را گوش دادم با خودم گفتم این خانم توانسته پس من هم میتوانم. دوست شیرازی من هم خیلی انگیزه داد و شروع کردم.
گرمای هوا 40 درجه بود و لباس به تنمان میچسبید. یک مسیر را برای نظافت مشخص کرده بودند و در قالب چند شیفت خدمتگزاری میکردیم. اصلا تعارف نیست. این همه محبت را یکجا ندیده بودم. وقتی دیگران را میدیدم که با چه ذوق و شوقی دارند به زائر امام حسین(ع) خدمت میکنند، شرمنده میشدم. کف پای خیلی از زائرها آبله و تاول بسته بود اما میگویند عشق که باشد، حریف همه چیز میشود. فقط عشق این معجزه را میکند. هیچکدام دوست نداشتیم زمان خدمت به پایان برسد.
مرد تلاشِ طرق(مقدرعلی خاکسار) همت میکند و مهدیه رحمت میشود محلِ امنِ میانه سفر که عاشقان در راهمانده و برجای مانده را پذیرایی میکند. 25 سال است که این درِ گشاده در تمام ایام سال به زائران امامِ جان ارائه خدمت میکند و در میزبانی کم نمیگذارد. او احیاگرِ غریبنوازی مشهدی است که پیش از آن میزبان امام غریبان بوده است. همه هممحلیها هم یاریاش میکنند.فرقی نمیکند از کدام طیف باشند. همینکه تپش قلبشان مِهر امام حسین(ع) را بر سینه میکوبد، کافی است تا جایی برای حضورشان در میان خادمانِ حسینیِ مهدیه خالی باشد.