محمد لوکیان میگوید: وقتی کار سیمپیچی تمام شد، برای اینکه لاکی که برای عایقبندی استفاده شده بود، زودتر خشک شود، گرمش کردم که همان گرما باعث آتشگرفتن موتور شد.
حاج محمدمهدی کرباسی که نیمقرن انواع صابونهای سنتی را در مشهد فروخته میگوید: آن زمان فقط دو نفر در مشهد، نیسان داشتند؛ من و یک نفر دیگر که با هم به مراغه میرفتیم و صابون میآوردیم.
حمید طایی پنجسال پیش، یک تأسیساتچی پنجاهساله بود، اما تصمیمش را برای شروع یک مسیر جدید گرفت. او کارش را رهاکرد تا دوتارساز شود.
پرندهفروشهای خیابان توحید از تصمیم شهرداری برای جابهجایی این راسته به بولوار توس گلایه دارند.
علیاصغر فرجی میگوید: دروپنجرهسازی از آن شغلهاست که ضایعات فراوانی نیز به همراه دارد؛ ضایعاتی که هر کاسبی با فروش آنها میتواند بخشی از هزینههایش را جبران کند.
روایت حاج محمد اسماعیلزاده، حلبیساز قدیمی مشهد از «حیطه کربعلی» که این روزها با نام کوچه آخوند خراسانی ۱۲ تابلو خورده است.
آنها پذیرفتهاند شغلی انتخاب کردهاند که تعطیلی ندارد؛ بههمیندلیل در زمانهایی که همه به مسافرت میروند، اوج کاری مأموران پلیس راه حساب میشود و در آن زمان مشغول خدمت هستند.