زمانی ظروف برنجی جزو وسایل مهم خانه و زندگیمان بود. هر گوشه خانه که پا میگذاشتیم چشممان به جمال یک تکه برنجی روشن میشد.
قاسم فتحی، میزبان ما، هنرمند ساکن محله بهارستان است که حالا ۵۰ سال عمر دارد و دیگر دلیل سپیدی موهای سرش از رنگ گچ مجسمههایی که میسازد، نیست.
الیاس عطاپور تعریف میکند: آتش را مهار کردیم و به داخل خانه رفتیم، درِ کابینت را که باز کردم، دیدم دختربچه پنجساله خانواده درحالیکه عکس پدرش را در آغوش گرفته، براثر گازگرفتگی فوت کرده است.
محمدجواد زبردست میگوید: در روند دادرسی پرونده متوجه شدم که اتفاقا قاتل، پسر همین آقاست و من ناخواسته داشتم از ناحق دفاع میکردم، ناحقی که میخواست خون جوانی را پایمال کند.
خانواده میرزایی از ۱۵ سال پیش چرخ یک میوه فروشی را در محله شاهد میچرخانند، از این مغازه ۱۰ جوان نان میخورند که پیشتر روز و شبشان با بیکاری میگذشته است.
اگرچه ظاهر مغازه حاجمحمدحسین بسیار امروزی و مدرن بهنظر میرسد، بهگواه اهالی و قدیمیهای این محله، او اولین سماورسازی بوده است که در خیابان موحدین کارش را شروع میکند.
روز اولی که به سراغ تولیدکنندگان مانکن رفتیم به نظرمان به سراغ یک شغل فانتزی و شاد رفتهایم، اما وقتی وارد گود کارشان شدیم ماجراها مسیر دیگری در پیش گرفتند.