گفتند علیرضا بفا در قایق بوده و دیدهاند که قایق منهدم شده است. اما پلاک یا اثر دیگری از او پیدا نکردند؛ به همیندلیل احتمال دادند که پسرم اسیر شده باشد.
شهید سید جلیل دلربایی در عملیات خیبر شهید شد، اما دوازدهسال بعد در عملیات تفحص، پلاک و چند تا از استخوانهایش پیدا شد و در معراج بود.
اتفاقاتی رخ میدهد که عباس فرازی فقط ۱۰ سال نام «شهید» را یدک میکشد و بعد از این مدت، نامش از لیست شهدای بنیاد شهید خط میخورد.
فاطمه شایقتبادکان، مادر شهید رضا پهلوان بعد از فوت پدر رضا، تنها در خانهای اجارهای ساکن است و با وجود مشکلات مالی که دارد، هرگز پولی از بنیاد شهید نگرفته است.
مریم عزیزی کارگر همسر مفقودالاثری است که ۱۶ سال بعد خبر شهادتش را آوردند. فرزند، پدر و دوبرادرش هم شهید شدهاند. او پنج نشان سرخ افتخار به سینه دارد.
اشرف خانم شهادت سید کاظم را همان شب در خواب دیده بود. او کاظم را دیده بود که با نیمه بدنش درحالیکه میخندد به سوی آسمان میرود.
همراه همسرم به سردخانه رفتم. پیکر چند شهید را دیدم. خواستم سمت آنها بروم که گفتند پسر شما سمت دیگر است. پارچه روی صورتش را کنار زدم. موهای بورش آب و شانه شده بود. بغلش کردم و بوسیدمش. انگار خواب بود. هیچ رد خونی روی لباسش نبود؛ فقط از کنار بینی یک قطره خون جاری شده بود. همانطورکه گریه و شیون میکردم، دامادم آمد و نگذاشت بیشتر بمانم.