وقتی پایان جنگ از رادیو اعلام شد، بهتزده گوشهای نشسته بودم و به چند متر آن طرفتر نگاه میکردم که سربازهای عراقی درکنار سنگرهای خود قدم میزدند.
یکی از آن ماجراهایی که در طول سالهای پس از دفاع مقدس گم شده، نقش راهآهن و کارمندان آن در پشتیبانی از جنگ تحمیلی بوده است.
حسین سعیدی جانباز ساکن خیابان هنرور، زندگیاش را وقف نگهداری از فرزند معلول و همسر بیمارش کرده است.
محمدجواد ستایش جزو آخرین خانوادههایی است که خرمشهر را ترک کرده و حرفهای زیادی از آن روزها و حالوهوای خرمشهر دارد.
سرهنگ قاسم کریمی، فرماندۀ گروهان عملیاتی و پیاده نظام گردان ۱۱۰ از تیپ سوم لشکر ۷۷ و سروان حسن اسماعیلزاده از شاهدان عینی عملیات آزادسازی خرمشهر هستند.
در کربلای4 تلفات زیادی دادهبودیم و عراقیها فکرش را هم نمیکردند که تا ششماه آینده، اتفاقی جدی در خطوط ایران بیفتد. ازسوی دیگر معمولا بین دو عملیات چندماهی فاصله میافتاد؛ بنابراین عراقیها آماده نبودند. این موضوع باعث شد رزمندگان دلیر ایرانی در اقتدار کامل بتوانند سرنوشت عملیات کربلای5 را به نفع ایران رقم بزنند. در آستانه سالگرد این عملیات، سه نفر از شاهدان این واقعه اثرگذار تاریخ جنگ که ساکن محله ابوطالب هستند، از خاطراتشان برایمان میگویند.
زندگی علیاکبر زوار که دوکودک خردسال داشت اما عشق به دفاع از حرم بیبی، بر حس و محبت پدریاش غلبه کرد. زندگی علیاکبر و هفت شهید مشهدی مدافع حرم که با ترفندی متفاوت به پیکار داعش شتافتند، درقالب مجموعه تلویزیونی «بچهزرنگ» این روزها از شبکه2 سیما پخش میشود. در این روایت، ما میهمان پدر و مادر و خواهر شهید بودیم اما همسر شهید برای گفتوگو رضایت نداد.