بیش از سهدهه از کار بازیگری و تئاتر محمدرضا یعقوبی میگذرد. او اولین کارهای بازیگری را از مدرسه شروع کرد و هنوز هم خاطره اولین بازیگری در مدرسه را به یاد دارد.
رها اکبریدزق دختری بابایی است که از ۷ سالگی پدر شهیدش را ندیده است، او آن قدر در فراق پدر گریه میکند که اندک سوی چشمانش هم تاریک میشود. او حالا فوق لیسانس ادبیات دارد و شاعر است.
زهرا محدثیخراسانی، دارای مدرک کارشناسیارشد زبان و ادبیاتفارسی و شاعر است، «شهود شرقی»، «از شب سرد زمین» و «شعر آیینی و تاثیر انقلاب اسلامی بر آن» از جمله کتابهای اوست.
پس از اینکه دکتر اصغر مینو، یکی از فرهیختگان محله فارغالتحصیلان، منزل مسکونی خود را وقف فردوسی کرد، خردسرای فردوسی به محله ما آمد.
مهدی اخوان ثالث در تمام عمر در تنگدستی بهسر برد، ولی هرگز دیده یا شنیده نشد که تن به ذلت دهد و «آبروی فقر و قناعت» ببرد.
دکتر رؤیا رستگار تعریف میکند: ناظم مدرسه درحال به صفکردن بچهها بود. چشمش که به من افتاد، با تحکم گفت «دختر جان! برو توی صف. چرا اینقدر تعلل میکنی؟» به او گفتم: «من دانشآموز نیستم؛ معلم هستم.»
دفتر شعر مرتضی شبانی ما را به مشهد و بهویژه چهاربرج ۶۰سال پیش میبرد و برایمان از «دامن همت به کمر زدن»، «گریبان چاک دادن»، «بُخو»، «فرنگ» و... میگوید.