کد خبر: ۶۱۱
۲۲ خرداد ۱۴۰۰ - ۰۰:۰۰

خانه شهیدِ عملیات مقابله با ریگی، طبق وصیتش وقف کارهای نیک شد

شهید جواد عبداللهی در عملیات مقابله با عبدالمالک ریگی به شهادت رسید. حاج هاشم، پدر شهید، همراه با برادرش طبق وصیت خود شهید منزلش را وقف کارهای نیک کردند، اکنون خانه شهید به پایگاهی در محله تبدیل شده است که شناسایی نیازمندان و دستگیری از آن‌ها را برعهده دارد. امروز بیش از ۱۲۳ خانواده که ۲۴۳یتیم را هم شامل می‌شود، زیر پوشش این پایگاه هستند.

13سال از شهادتش می‌گذرد، اما هنوز هم وقتی هم‌صحبتشان می‌شوی، باز هم ناگفته‌هایی تازه دارند. روزی که حاج هاشم، پدر شهید، همراه با برادرش تصمیم گرفتند طبق وصیت خود شهید منزلش را وقف کارهای نیک کنند، کمتر کسی فکر می‌کرد این مجموعه به پایگاه‌هایی در محله تبدیل شود که مرکز شناسایی نیازمندان و دستگیری از آن‌هاست. «نسیم مهربانی» یاد یک شهید را در محله جاودانه کرد.
خانه پدری دیواربه‌دیوار خانه‌ شهید عبداللهی است. خانه که نه، همان پایگاه نسیم مهربانی که برنامه‌های زیادی دارد، به‌ویژه در ایام خاص مثل ماه مبارک و محرم. نوشتن از شهدا و آنانی که در راه دفاع از وطن و ناموس از جان گذشتند، بهانه ‌نمی‌خواهد. پدران و مادران شهدا، اسناد زنده تاریخ جنگ ما و شهدا هستند و تا هستند، باید به سراغشان رفت.

 

شهادت، پاداش خدمت در ناجا

مادر انگار حق تقدم دارد. اشرف آسوده‌خاطر می‌گوید: جواد، فرزند چهارمم بود. از مهربانی و خوبی‌اش هرچه بگویم کم گفته‌ام. هر پدر و مادری آرزوی داشتن چنین فرزندی را دارد. احترام من و پدرش را خیلی داشت. یک‌بار با صدای بلند با ما حرف نزد. هم درس‌خوان بود، هم اهل کار. هرچه دستمزد می‌گرفت، به پدرش می‌داد. بعد از گرفتن دیپلم جذب آستان‌قدس شد. مدتی در ‌صحن و سرای علی‌بن‌موسی‌الرضا(ع) در خدمت زائران آقا بود تا اینکه وقت سربازی‌اش رسید.
دنبال صحبت‌های مادر ‌را ابوالفضل، برادر کوچک‌تر ‌‌شهید، می‌گیرد و ادامه می‌دهد: هم‌زمان با سربازی برادرم، نیروی انتظامی استخدامی داشت. جواد برای استخدام در ناجا اقدام کرد و پذیرفته شد. ابتدا در کلانتری‌ها و پاسگاه‌های مشهد چون صحرایی، عنصری و فلکه برق مشغول بود، اما بعد مأمور به خدمت در مناطق مرزی چون سیستان‌و‌بلوچستان، زاهدان و دیهوک بیرجند شد .12سال از عمر سی‌ساله‌اش در خدمت نظام گذشت. بعد استخدام در نظام با دختر یکی از اهالی محله ازدواج کرد.

 

خودش نیست، راهش ادامه دارد

حالا نوبت پدر شهید است تا گریزی به خاطرات خود و پسرش بزند. او می‌گوید: جواد به‌قدری خوب و آقا بود و محبت داشت که روی حرفش نمی‌توانستم «نه» بیاورم. وقتی خانه کناری را ساختم، او تقاضا کرد خانه را به او بفروشم، نه نگفتم. خودش به سبب کارش مجبور بود در شهرستان باشد. بعدها که متوجه شد فرزند توراهی دارد و به‌زودی پدر می‌شود، تصمیم گرفت انتقالی بگیرد و به مشهد بیاید. پسرش بیست‌روزه بود که برای انجام کارهای انتقالی به دیهوک رفت. انتقالی معمولا طول می‌کشد. کارهایش تمام شده بود و داشت برمی‌گشت که آن اتفاق افتاد.
حالا نوبت برادرش است که تعریف کند: من و برادر بزرگ‌ترم 2روز قبل شهادت جواد به دیهوک رفتیم تا در جمع کردن اسباب و لوازم‌ کمکش کنیم. کلی حرف پیش آمد از برنامه‌ها و فعالیت‌هایی که قرار بود اینجا دنبال کند. از راه‌اندازی هیئتی حسینی و کارهای خیر گفت، اما هرگز تصورم نمی‌‌کردیم خودش نباشد و راهش ادامه داشته باشد. بعد از چهلم جواد، پدر هیئت محبان‌الحسین(ع) را راه انداخت. هیئتی به یاد امام حسین(ع) و شهدای کربلا. هر شب جمعه به یاد برادر شهیدم در منزل پدرم مراسم دعای کمیل و اطعام میهمانان برقرار است. البته از زمان شیوع کرونا با اینکه محفل تاحدودی نیمه‌تعطیل است، توزیع غذا برای مستمندان و نیازمندان ادامه دارد.

 

حمله ریگی و شهادت دسته‌جمعی

جریان شهادت و رفتن غافل‌گیرکننده بود، آن هم در زمانی که قصد برگشتن به مشهد داشت: طبق گفته‌های فرمانده‌شان، نامه او امضا شده بود و فردای آن روز قرار بود به سمت مشهد حرکت کند‌، اما شب‌هنگام اعلام می‌شود عملیات کمینی در پیش است. جواد ‌پای سجاده نماز خبر را می‌شنود. گروهی‌ دوازده‌نفره از درجه‌داران به سمت محل مأموریت حرکت می‌کند. عملیات مربوط به مقابله با عبدالمالک ریگی بود و برادرم همراه با 12درجه‌دار دیگر به شهادت رسیدند. جواد صدای خوبی داشت و مداحی‌ هم می‌کرد. سی‌دی‌های مداح‌های مطرح و خوش‌صدا را می‌گرفت و تمرین می‌کرد. خودش هم صدای خوشی داشت.‌ این محدوده 28مسجد کوچک و بزرگ دارد که جواد در مناسبت‌های مختلف در‌ همه آن‌ها مداحی و مولودی‌خوانی داشت. هر مسجد غریب‌تر و خلوت‌تر بود، در مناسبت‌ها سراغ همان مسجد می‌رفت. مسجد موسی‌بن‌‌جعفر(ع) محله خودمان هم پاتوق اصلی‌اش بود. همان ایامی که در آستان قدس بود، بعد نماز مغرب و عشا حلقه‌های معرفت برگزار می‌کرد و برای اینکه دیگران را به‌ حضور در این حلقه‌ها تشویق کند، با پول خودش هدایایی می‌گرفت و به بچه‌ها می‌داد.

 

ایتام زیر پوشش هستند

مادر شهید هم در ادامه تعریف می‌کند: تازه بعد از شهادت بود که برخی از مسائل برایمان رو می‌شد. اینکه مستمندان و نیازمندان می‌آمدند و از خوبی او می‌گفتند. اینکه هوای آن‌ها را داشته و به‌وقت نیاز بی‌آنکه کسی بفهمد، کمکشان می‌کرده ‌است و قسم ‌می‌داده کسی متوجه نشود. ‌حاج‌آقا که خودشان هم مرد با‌خدا و دست‌‌به‌خیری هستند، بعد مدتی تصمیم گرفت خانه شهید را به محلی برای انجام فعالیت‌های خیرخواهانه و‌ سامان‌دهی نیازمندان و مستمندان تبدیل کند. البته تا قبل راه‌اندازی «نسیم مهربانی»، مغازه‌ای بود که عوایدش صرف کارهای خیر می‌شد، اما از اوایل سال95 حاج‌آقا تصمیم گرفت خانه شهید را برای سامان‌دهی این‌گونه فعالیت‌ها اختصاص دهد. امروز بیش  از ۱۲۳خانواده که ۲۴۳یتیم را هم شامل می‌شود، زیر پوشش این پایگاه هستند. شهید هرچند در ظاهر نیست، به هر طرف خانه و دیوارهای آن که نگاه کنی، لبخند می‌زند. معلوم است از تصمیمی که گرفته شده، شاد است.

ارسال نظر