کد خبر: ۳۵۰۷
۰۲ مهر ۱۴۰۱ - ۰۰:۰۰

دلدادگی در سه‌راهی دلبران

هشت سال است پا در رکاب عاشقی گذاشته‌اند تا به قد ارادتشان به شاه خراسان در بیابان‌های جاده منتهی به مشهد الرضا(ع) مشقِ عشق ‌‌کنند. خادمان بی‌نام‌ و نشان و بی‌ادعای علی‌بن‌موسی‌الرضا‌(ع) که در روزهای آخر صفر، دل از شهر و دیار کنده و در مسیر جاده‌ها به خوش‌آمدگویی زائران حضرتش آمده‌اند. آمده‌اند ‌تا با استکانی چای خوش‌عطر و نانی گرم، خستگی‌ از تن زائر پیاده امام‌هشتم(ع) بزدایند و رسم میزبانی را به بهترین شکل به جای آورند. روایت، روایت خدمتگزاران مسجد سناباد محله سعدآباد است که از چهل روز مانده به روز موعود، در سه‌راهی دلبران‌ در تدارک میزبانی درخور میهمانان حضرتش هستند.

هشت سال است پا در رکاب عاشقی گذاشته‌اند تا به قد ارادتشان به شاه خراسان در بیابان‌های جاده منتهی به مشهد الرضا(ع) مشقِ عشق ‌‌کنند. خادمان بی‌نام‌ و نشان و بی‌ادعای علی‌بن‌موسی‌الرضا‌(ع) که در روزهای آخر صفر، دل از شهر و دیار کنده و در مسیر جاده‌ها به خوش‌آمدگویی زائران حضرتش آمده‌اند. آمده‌اند ‌تا با استکانی چای خوش‌عطر و نانی گرم، خستگی‌ از تن زائر پیاده امام‌هشتم(ع) بزدایند و رسم میزبانی را به بهترین شکل به جای آورند.

روایت، روایت خدمتگزاران مسجد سناباد محله سعدآباد است که از چهل روز مانده به روز موعود، در سه‌راهی دلبران‌ در تدارک میزبانی درخور میهمانان حضرتش هستند.

 

خادمان بی‌‌مدعای زائررضا(ع)

روز به نیمه نرسیده است که با راننده و عکاس روزنامه راهی محل استقرار موکب می‌شویم. بعد نیم‌‌ساعت رانندگی در مسیر جاده مشهد-باغچه و ‌عبور از بیابان‌های بی‌آب و علف‌، کانکس‌هایی ‌در تیررس نگاهمان قرار می‌گیرند. هر چه نزدیک‌تر می‌شویم آدم‌های پشت خاکریزهای کنار جاده بیشتر به چشم می‌آیند. 

حدود هشت‌سال قبل بود که بچه‌های فرهنگی و مسجدی سناباد تصمیم گرفتند برای خدمت زائران پیاده‌ای که به مشهد می‌آیند، قدمی بردارند

تکه‌ای از بیابان که جنب‌و‌جوش آدم‌ها و آمدوشدشان نشان از خبرهایی دارد، ‌خبرهایی خوب برای زائران پیاده حرم آقا‌علی‌بن‌موسی‌الرضا(ع)‌. در اینجا هیچ‌کسی را بیکار ‌‌‌نمی‌بینی. هر کسی گوشه‌ای از کار را گرفته است تا فضا برای پذیرایی و ساعتی استراحت عزاداران امام‌رضا(ع) آماده شود.

حمیدرضا مرندی‌ از فعالان پایگاه فرهنگی مسجد سناباد محله سعد‌آباد را ‌‌در حال جابه‌جایی بنرهایی می‌بینیم که قرار است در این موکب نصب شود‌‌. او ‌‌داستان پاگرفتن این موکب در 40کیلومتری جاده ‌تربت‌حیدریه-مشهد را این‌طور برایمان روایت می‌کند؛ «حدود هشت‌سال قبل بود که بچه‌های فرهنگی و مسجدی سناباد تصمیم گرفتند برای خدمت زائران پیاده‌ای که به مشهد می‌آیند، قدمی بردارند.

آن‌ سال‌ها تازه در مشهد به تأسی از برنامه‌ پیاده‌روی اربعین؛ حرکتی مشابه راه افتاده بود. سال اول که بی‌درنگ در نزدیکی بهشت‌رضا(ع) کار را با ‌چادر، میز‌ و سماور بزرگی از مسجد آغاز کردیم تجربه چندانی نداشتیم. اما بعد از چند روز استقرار در آن موکب متوجه نیازهای ضروری زائران و دغدغه‌هایشان شدیم؛ از همین‌رو ‌تصمیم گرفتیم برای سال بعد با توجه به نیاز زائر و پاسخ درخور به نیاز آن عزیزان‌ پیش برویم.»

 

خدمت به حد بضاعت

نیازسنجی و ‌گشتن در جاده‌‌های شهرهای دور و نزدیک مشهد‌الرضا(ع) برای‌ پیداکردن راهی غریب که گذرگاه زائران خسته ‌پا و مانده در راه باشد، مرندی و دوستانش ‌را به سه‌راهی دلبران می‌رساند. 

جایی که گذرگاه زائرانی ساده و خسته دل از روستاهای دور و نزدیک‌ است؛ «‌ساعتی استراحت و اسکان برای ادای نماز و خوردن صبحانه و ناهار و برطرف‌شدن خستگی‌ پاهایی که کیلومترها راه رفته‌اند از نیازهای زائران خسته بود. ضروری‌ترین نیاز سرویس بهداشتی بودچرا که از این ایستگاه خواب‌ تا ایستگاه خواب بعدی‌ حدود هفت‌کیلومتر فاصله بود. ‌ما برای برآوردن این نیاز میهمانان امام‌رضا(ع) در تدارک جایی بودیم تا در حد توان در خدمت میهمانان شهرمان در دهه آخر صفر باشیم.»

 

شهدا؛ پرچم‌داران موکب شهدای گمنا‌م

آن‌سوتر از ‌محل گفت‌وگوی ما عده‌ای مشغول کشیدن سایبان‌ روی ‌داربستی هستند که به گفته مرندی محل استقرار بچه‌های بهداری سپاه برای خدمات‌درمانی به زائران است. او می‌خواهد یادی کند از نیروهای سپاه و ارتش که بی‌ادعا در برپا کردن این موکب پای کار بودند و در‌ تأمین کانتینر، هماهنگی جرثقیل و... این موکب را یاری رساندند؛ «این روزها، هم ازنیروهای ارتشی و هم از لشکر5 نصر به نیت خدمت بهتر به زائران امام‌رضا(ع) در کنارمان بودند. بی‌آنکه بخواهند نامی از آن‌ها برده شود.»

موکب خادمان بی‌نام و نشان مسجد سناباد ‌مزین می‌شود به نام شهدای گمنام و بنرهایی از این شهدا نیز نصب می‌شود. او می‌گوید: «در سرتاسر فضای بیرونی موکب بنری با تصاویرشهدای ارتش، سپاه، سلامت، آتش‌نشان، نیروی انتظامی، مدافع حرم، امر به معروف و حتی نوجوان شهیدی که اخیر در حادثه آتش‌سوزی‌ جان دو نفر را نجات داد و در نگاه ما شهید قلمداد می‌شود نصب کرده‌ایم. تمام توسل ما هم در این موکب به همین شهداست و از همان‌‌ها کمک می‌گیریم.»

 

گرمای‌ مهر ‌در مسیر بادهای دیزباد

پای ارادت که به میان می‌آید، عاشقان و ارادتمندان واقعی برای اثبات عشق پای کار می‌آیند. مهندس مصطفی بیگلری ‌از اعضای هیئت رایة العباس(ع) مسجد سناباد ‌یکی از جوانانی است که از همان ابتدا ‌تمام قد پای کار این موکب ایستاده است. او از خاطره دهه اول محرم سال93 یاد می‌کند که به همراه چند تن از دوستان با خودرو جاده‌های قوچان، چناران، سبزوار، نیشابور و تربت‌حید‌ریه را زیر پا می‌گذارند تا به سه‌راهی‌ دلبران برسند و علم موکب را بنا کنند. 

به یک سه‌راهی رسیدیم که به سبب شرایط جوّی و قرارگرفتن در مسیر پشت دیزباد نیشابور ‌کمتر کسی حاضر به زدن ایستگاه صلواتی و موکب در آن محدوده بود

تعریف می‌کند: «برای برپایی موکب به دنبال جایی بودیم‌ که در‌عین‌حال که مسیر رهگذر زائران پیاده است، کمتر کسی به آن محدوده برای برپایی ایستگاه توجه کرده باشد. در این گشت‌و گذار در مسیر 40کیلومتری جاده تربت‌حیدریه مشهد به یک سه‌راهی رسیدیم که به سبب شرایط جوّی و قرارگرفتن در مسیر پشت دیزباد نیشابور ‌کمتر کسی حاضر به زدن ایستگاه صلواتی و موکب در آن محدوده بود.»

بیگلری که وظیفه نصب پروژکتور و تأمین روشنایی سرویس‌های بهداشتی و کانکس‌ها و موکب را عهده‌دار است، درباره خاطره‌ای از این خدمت‌رسانی می‌گوید: «سال‌های اولی که این ایستگاه را بر پا کرده بودیم، هوا به‌شدت سرد بود. به‌طوری‌که تمام دشت سفید‌پوش بود.‌ آب تانکرها یخ‌زده و کار را برای ما سخت کرده بود. 

آن سال با درست کردن المنت برقی و گذاشتن در تانکر، آب یخ‌زده را به آب گرم‌ تبدیل کردیم. زائران که از راه می‌رسیدند صورت‌هایشان از سرما به کبودی‌ می‌زد. شستن دست و صورت با آب‌گرم و گذاشتن پاهای یخ‌زده و خسته در آب گرم می‌توانست خستگی را از تن آن‌ها بگیرد. به‌ویژه وقتی می‌بینیم زائران پیاده با گذر از خاکریز راه دور کرده و برای استراحت یا رفع نیازی به سمت این موکب می‌آیند تمام خستگی از تن ما گرفته می‌شود.»

 

زائران اربعین هم‌قدم با زائران امام‌رضا(ع)

« اینجا هر کسی بیاید فقط و فقط به عشق خدمت‌ به زائر امام‌رضا(ع) می‌آید. از آن زن و شوهری که با یک قابلمه بزرگ آش آمدند و گفتند بضاعتشان همین است و از ما خواستند از زائران پیاده با آش پذیرایی کنیم تا آن ناشناسی که در سرمای 25درجه زیر صفر سال84، حدود 20دستگاه چراغ علاءالدین( والر) برای گرمایش موکب آورد. رهگذرانی که با دیدن موکب شهدا دست و دلشان می‌لرزید برای ‌سهیم ‌شدن ولو با ‌یک قوطی چای و ‌جعبه‌ای قند داوطلب می‌شوند.»

این‌ها را محمد‌صادق بازشاد یکی دیگر از ‌خادم‌الرضا‌های بی‌نام‌ونشان موکب شهدای‌گمنام می‌گوید. او که چند روزی با امیرعباس پسر خردسالش در این موکب حاضر است، می‌گوید: «‌تمام یک‌سال کار و زندگی یک طرف؛ این چند روز بودن در این موکب و مهیا کردن شرایط استراحت عزاداران و زائران خسته پای امام‌رضا(ع) یک طرف. زائرهایی که گاهی با پای پیاده هستند. پاهای خونین و زخمی. کمترین خدمت ما همین دادن چای گرم و فضایی برای استراحت چند ساعته است.»

باز‌شاد از ‌بانوی زائری یاد می‌کند که چند سال است برای ادای نذری مسیر روستا تا مشهد را با پای پیاده به همراه هم‌ولایتی‌هایش طی می‌کند، از ‌آدم‌های ساده‌پوش با چهره‌های آفتاب‌سوخته که پاهایشان بر اثر برخورد با سنگ و خار‌ بیابان خون‌ برداشته و زخمی‌شده است، ‌‌از زائری که راه به راه پیاده‌روی اربعین را به پیاده‌روی سمت مشهد الرضا(ع) متصل می‌کند و... او و تک‌تک ‌دوستانش به عشق دادن آب خنک و چای گرم به دست این زائران قدم در راه خدمت گذاشته‌اند تا شاید نامشان در زمره خادمان واقعی علی‌بن‌موسی‌الرضا(ع) نوشته شود.

 

ارسال نظر