کد خبر: ۷۳۳۱
۲۶ آبان ۱۴۰۲ - ۱۵:۴۳

طراوت یک نذر قدیمی در بوستان اماج، کماج

مردم محلی هنوز به یاد قدیم به «بوستان طراوت» که قبر شمس‌الدین میرکاریزی در آن قرار دارد، «پارک اماج و کماج» می‌گویند.

بوستان طراوت را بسیاری از اهالی قدیمی مشهد نمی‌شناسند، اما شاید به‌محض شنیدن نام بوستان «اُماج‌کماج» آن را به‌یاد بیاورند. بوستانی که در حرعاملی ۴۵، حجت ۱۷ واقع شده و در دهه‌های ۴۰ و ۵۰ آرامستان اهالی قلعه نکاح و قلعه نخودک بوده است.

البته آنچه سبب شهرت این آرامستان قدیمی و بوستان فعلی شده، آش اماج‌کماجی بوده که بانوان آن دوران، بعد از برآورده شدن حاجتشان توزیع می‌کردند. برای اینکه تاریخچه بوستان فعلی و آرامستان گذشته را پیدا کنیم، سری به منابع قدیمی زدیم که در این زمینه توضیحاتی داده‌اند.



محله کاریز

محله کاریز شامل اراضی شمال‌غرب مشهد بود که کاریز‌های روستا‌های شمال و شمال‌شرقی شهر از آنجا می‌گذشتند و تا قبل از انقلاب، این محدوده «خیابان عامل» یا «میل‌کاریز» خوانده می‌شد و پس از آن به خیابان «حرّعاملی» تغییرنام یافت.

در گذشته همه قنات‌های مشهد از خیابان عامل یا میل کاریز می‌گذشت. این محله یک میراب یا امیر کاریز داشت. یکی از میراب‌های معروف مشهد در دوره تیموری، «شمس‌الدین میرکاریزی» بود. مزار او در قبرستان میرکاریز بوده که اکنون به پارک طراوت تبدیل شده است. در گذشته، مردم بر سر مزار او، اماج و کماج که نوعی آش است، خیرات می‌کردند. چون آش «اماج» با نان «کماج» تقسیم می‌شد، این محل به اماج‌کماج شهرت یافت.

اکنون مردم محلی هنوز به یاد قدیم به «بوستان طراوت» که قبر شمس‌الدین میرکاریزی در آن قرار دارد، «پارک اماج و کماج» می‌گویند.

 


مقبره میرکاریزی (آرامستان روستای نکاح) 

این آرامستان کهدر محله شهید مطهری کنونی قرار دارد، مدفن فرد محترمی به نام میرشمس‌الدین محمد کاریزی بوده که در سده نهم قمری در این مکان دفن شده و به‌علت ارادت مردم به وی، اطراف مقبره‌اش تبدیل به آرامستانی شده که خاص اهالی روستای نکاح بوده است.

در وقف‌نامه گوهرشاد (۸۲۹ ق)، ضمن برشمردن حدود دو مزرعه سرده و سعدآباد چنین آمده است: «و حدّ شمالی آن به مزار متبرک مغفرت‌مآب امیرشمس‌الدین محمد کاریزی و به شارع عام» (سیدی، تعلیقات، وقف‌نامه گوهرشاد، ۱۱۲).  

گرچه امروز محل قبر این فرد متشخص به‌درستی معلوم نیست، به‌دلیل وسعت اراضی محله کاریز (میل‌کاریز)، وی منسوب به محله کاریز مشهد بوده است؛ محله‌ای که از دوره تیموری در شمال شهر مشهد به همین نام خوانده می‌شده (حافظ ابرو، ۶۴) و تا اراضی روستای عشرت‌آباد نیز ادامه داشته است.

در محله مزبور تا قرن حاضر، مقبره‌ای محترم وجود داشت که همان‌گونه که گفته شد، چون اهالی درکنار آن به پخت اماج و کماج و انفاق می‌پرداخته‌اند، به نام مزار اماج‌وکماج شهرت داشته است. این مقبره ضمن گسترش شهر در دهه‌های اخیر، تخریب و به بوستان «آماج‌وکماج» تبدیل شده است. برخی صاحب‌نظران معتقدند که همان مزار اماج‌وکماج باید مقبره امیرشمس‌الدین محمد کاریزی بوده باشد. (سیدی و همکاران، ۱۴۸).»


روایتی متفاوت از اهالی

برای تهیه گزارش میدانی، ساعتی را با اهالی قدیمی این محله به گپ‌وگفت گذراندیم، اما آنچه آن‌ها روایت کردند، متفاوت از آن چیزی بود که در منابع یافتیم.

 

آش اُماج نان کماج


سنگ برج را آمریکایی‌ها بردند

هنگامی که برای تهیه گزارش می‌رویم و درباره آرامستان اماج‌کماج می‌پرسیم، برخی می‌گویند که سنشان به آن دوران قد نمی‌دهد و برخی هم می‌گویند که به‌تازگی ساکن این محله شده‌اند. به‌دنبال قدیمی‌های محله می‌گردیم که با سیدرضا مفتاح هفتادساله آشنا می‌شویم.

او بیش از ۴۰ سال است که در این محله ساکن است. از او درباره آرامستان می‌پرسیم، می‌گوید: «۴۰ سال قبل که از روستای بقمچ به مشهد آمدم و در اینجا خانه خریدم، این محله به قلعه نخودک معروف بود و چند خانوار بیشتر ساکنش نبودند. 

آرامستان، بسیار وسیع بود و شامل بوستان و مدرسه‌های فعلی می‌شد. همان چند خانوار که بودیم، راهی مال‌رو برای عبورومرور داشتیم. دورتادور آرامستان هم دیوار کوتاهی حدود نیم تا یک متر وجود داشت که آن را از باغ‌های اطراف جدا می‌کرد.

تا قبل از انقلاب یعنی سال‌های ۵۵ و ۵۶ اجازه دفن در این آرامستان می‌دادند، اما بعد از این تاریخ، دیگر اجازه دفن ندادند و بعد از انقلاب، سال‌های ۶۵ بود که شهرداری این آرامستان را به پارک تبدیل کرد.

آرامستان، برجی داشت که محل آن دقیقا اتاق نگهبانی فعلی است. آن برج دارای ارتفاعی بلند بود و یک درِ ورودی داشت، اما درش آن زمان که ما ساکن این محله شدیم، بسته بود. می‌گفتند سنگ قدیمی باارزشی در این برج وجود داشته که آمریکایی‌ها آن را برده‌اند.»

 

چراغی که بی‌دلیل روشن بود

از مفتاح درباره شخصیت فرد سیدی که در این آرامستان مدفون بوده است، می‌پرسیم. او در پاسخ می‌گوید: «چرا دروغ بگویم؟ چنین چیزی را نشنیده‌ام، اما اهالی قدیم شهادت می‌دادند که شب‌ها چراغی در این آرامستان می‌سوزد که حتی آن زمان، روشنایی آن را می‌شد از قلعه نکاح با چشم دید.»


قبر‌هایی که قدمتش به ۲۰۰ سال می‌رسید

هنگامی که صحبت از قدمت آرامستان می‌شود، مفتاح برایمان توضیح می‌دهد: «خودم سواد ندارم که روی سنگ‌قبر‌ها را بخوانم.

اما اهالی قدیم محله که حالا یا فوت کرده‌اند یا به سایر مناطق شهر مهاجرت نموده‌اند، گواهی می‌دادند که تاریخ برخی سنگ‌نوشته‌ها تا ۲۰۰ سال هم می‌رسیده، ازطرفی سنگ‌قبر‌های قدیم مانند سنگ‌های جدید نبود که تاریخ داشته باشد.»


جسد مردی که سالم بیرون آمد

یکی دیگر از افرادی که با او هم‌کلام می‌شویم، بانو تقی‌پور است. او ۳۵ سال است که در این محله سکونت دارد و درباره شخصیت سیدی که در این بوستان دفن شده است، می‌گوید: «نشنیدم که سیدی در اینجا دفن باشد، اما آن زمان که آمدند اینجا را با بیل مکانیکی زیرورو کنند، با جسد مردی عامی برخورد کردند.

با چشمان خودم دیدم که هنوز جسد سالم بود و گویا عرق بر پیشانی‌اش نشسته بود. تماس گرفتند با علما. آن‌ها دستور دادند که دوباره میت را دفن کنند.

در اینجا دو بانو به نام‌های بی‌بی‌حور و بی‌بی‌نور دفن بودند که حاجت می‌دادند و خیلی‌ها از راه‌های دور به اینجا می‌آمدند و نذری می‌دادند. بساط آش نذری اماج‌کماج که منسوب به آش فاطمه‌زهرا (س) است، چهارشنبه‌ها اینجا پهن بود و در قسمتی از بوستان هم شمع روشن می‌کردند.» 


آرامستان قلعه نخودک

مهدی محترم، متولد و بزرگ‌شده همین محله است که عمرش را در کوچه‌باغ‌های همین قلعه گذرانده است. او می‌گوید: «آرامستان متعلق به اموات قلعه نخودک و قلعه نکاح بود که در اینجا دفن می‌شدند.

از آن دورانی که در اینجا میت دفن می‌کردند، یادم می‌آید که دورتادور آرامستان، باغ مِیم بود و باغ‌های گیلاس و آلبالو. بافت قدیم محله تا همین چند سال قبل به همان شکل دست‌نخورده خودش باقی بود، اما با گسترش شهر و ساخته شدن ساختمان‌های جدید، این بافت هم از بین رفت.

آن زمان مشهد مثل حالا وسعت نداشت و از دروازه‌قوچان به این طرف همه باغ بود، از این‌رو هر قلعه برای خودش آرامستانی داشت. این آرامستان هم همان‌طور که گفتم، متعلق به اموات قلعه نخودک و قلعه نکاح بود. آن زمان‌ها آرامستان‌ها نه غسال‌خانه داشت و نه قبرکن و... مردم خودشان میت را در خانه می‌شستند.

خودشان هم قبر را می‌کندند و جسد را دفن می‌کردند. از انقلاب به این طرف، دیگر اجازه دفن داده نشد، اما آرامستان به‌صورت دست‌نخورده باقی بود و بانوان هر چهارشنبه نذری می‌دادند.

تااینکه سال ۶۵ شهرداری خواست درمانگاهی در این آرامستان، احداث کند که اهالی مقاومت کردند و گفتند که درمانگاه سبب افزایش تردد می‌شود و آرامش از محله می‌رود و ایجاد فضای سبز برای محله بهتر است.»


بازماندگانی که به بوستان می‌آیند

بسیاری از آرامستان‌هایی که در گذشته بوده، سرگذشتی مشابه این آرامستان دارند؛ یعنی به‌خاطر بزرگ شدن شهر و واقع شدنشان در محله‌های مسکونی، شهرداری آن‌ها را تغییر کاربری داده و به درمانگاه، مدرسه، فضای سبز و... تبدیل کرده است.

اما بازماندگان اموات که هنوز در قید حیات هستند، به این مکان‌ها می‌آیند و برای شادی روح امواتشان، خیرات می‌کنند؛ درست مانند کاری که بازماندگان این آرامستان قدیمی انجام می‌دهند.

هنوز هم برخی افراد کهنسال که امواتشان در این مکان آرام گرفته‌اند، گاهی می‌آیند و بر روی این نیمکت‌ها می‌نشینند و فاتحه‌ای نثار روح میتشان می‌کنند. برخی بانوان هم که پیشینه بوستان را می‌دانند، روز چهارشنبه برای ادای نذرشان می‌آیند.

 

* این گزارش شنبه  ۲ بهمن ۹۵ شمـاره ۲۳۰ شهرآرا محله منطقه ۲ چاپ شده است.

ارسال نظر