پاکبان

ماجرای حسن آقا پاکبان چهاربرجی و کیف پول میلیاردی
یکی از پاکبان ان زحمتکش شهرداری منطقه12 حسن یعقوبی رسولی گلاری است، او سه فرزند معلول دارد، خانه‌اش نیمه‌ساز است و کلی خرج و مخارج گوناگون دارد اما دم برنمی‌آورد و صبح تا شب کوچه و پس کوچه‌های بولوار شاهنامه را نظافت می‌کند. حسن آقا تا کنون دوبار کیف پول پیدا کرده‌است، اما هردوبار چشمش را به روی مشکلات می‌بندد و کیف‌ها را به صاحبش برمی‌گرداند حتی اگر درون کیف سه میلیارد تومان پول باشد و صاحب کیف درقبال این پاک‌دستی به او 50هزار تومان مژدگانی بدهد!
هنرمند نارنجی‌پوش
در محله الهیه پاکبان ی زندگی و کار می‌کند که از هر انگشتش یک هنر می‌ریزد، علاوه‌بر پاکبان ی که وظیفه روزانه و حرفه‌ای اوست، خطاطی، شماره‌گذاری روی باکس‌های زباله، تابلونویسی و دیوارنویسی می‌کند. بسیاری از دیوارنگاری‌های منطقه 12 نیز از آثار هنرمندانه این پاکبان است. علاوه‌بر این ذات هنرمندانه، حسین غلامی مربی، داور و استاد حرفه‌ای ورزش‌های رزمی به‌ویژه کاراته بوده و باشگاهش در بولوار توس قهرمانان زیادی را پرورش داده است.
مشهدی‌ها برای حمایت از چهارقلوها بسیج شدند
آبان1400 خبر تولد چهارقلوهای مشهدی در خبرگزاری‌ها منتشر شد و این رویداد شادی‌آور،‌ توجه خیلی‌ها را جلب کرد. بین این‌همه خبر مرگ و رفتن در روزهای تلخ کرونایی، آمدن محمد، مهدی، رضا و فاطمه‌زهرا اتفاقی شیرین بود که زندگی پدر و مادر آن‌ها را دگرگون کرد. حدود 10ماه پیش، وقتی فاطمه‌خانم احساس کرد حال خوشی ندارد، برای تشخیص علت به سونوگرافی رفت وفکرش را نمی‌کرد تا این اندازه غافل‌گیر شود. خبر این بود: به‌زودی به خانواده کوچک سه‌نفرشان 4نفر دیگر اضافه می‌شوند. حالا فاطمه امیری و محسن سلیمانی‌فر، زوج جوان مشهدی، که ساکن محله میثم شمالی(رده) بودند،‌ صاحب 4فرزند دیگر شده‌اند و گرمای زندگی‌شان چندبرابر شده است.
تفریح در بهار زردپوش پارک ملت
هیچ‌سالی پارک ملت در چنین زمانی خلوت نیست. بیشتر مشهدی‌ها پاییز را با منظره‌های برگ‌ریزان و پررنگ‌ولعاب این بوستان قدیمی می‌شناسند. در یک‌سو برگ‌های درختان بلند چنار که آفتاب بیشتری خورده‌اند، زردتر هستند. در سمتی دیگر برگ‌های درختان توت مقاومت بیشتری دربرابر تغییر رنگ نشان داده‌اند. هرچه بیشتر نگاه می‌کنیم، این تنوع رنگ بر تن درختان گوناگون بیشتر به چشم می‌خورد.
پسر پاک‌سیرت یک پاکبان
16مهر1398 ساعت10 گروهی از اشرار مسلح در محدوده شهرستان «مهرستان» استان سیستان وبلوچستان وارد خاک مقدس کشورمان شدند. بلافاصله حافظان امنیت در این شهر برای دستگیری اشرار عملیات تعقیب و گریزی را شروع کردند که در جریان آن یک خودرو نیروی انتظامی دچار سانحه و واژگون شد. 2تن از سرنشینان این خودرو دچار جراحت شدند، اما سرنشین سوم که استواریکم مرتضی ایزانلو بود، به شهادت رسید. مراسم دومین سالگرد شهادت این مدافع 25ساله وطن، زمینه ساز آشنایی ما با خانواده او شد؛ خانواده ای که هرروز را با خاطرات مرتضی زندگی می کنند. مادرش او را شهید جوان مظلوم می نامد. دل بستگی همه اعضای خانواده به مرتضی را می توان در تک تک جملاتشان حس کرد؛ به ویژه پدر مرتضی که جانباز دفاع مقدس است.
پاکبانِ یاری‌رسان
تنها یک اتفاق کافی است تا زندگی آدم از این‌رو به آن‌رو شود. به خودت می‌آیی و می‌بینی که سال‌هاست آدم دیگری شده‌ای و در مسیر دیگری گام برمی‌داری. «غلام‌محمد منصوریان» هم یکی از آن آدم‌هاست. یک اتفاق زندگی‌اش را تغییر داد و حالا مسیری را که طی کرده است، دوست دارد و با اشتیاق از آن صحبت می‌کند. اما پیش از آن در ابتدای گفت‌وگو از آغاز راه و اتفاق بزرگ زندگی‌اش می‌گوید.
وجدان بیدار آقاجواد
اگر مشکل مالی و بدهی داشته باشید و 2 بار مقدار زیادی پول و اشیای با‌ارزش پیدا کنید، با آن چه می‌کنید؟‌ پاسخ ‌این سؤال را تا وقتی در موقعیت جواد جباری‌بهروز، پاکبان پاک‌دست اداره خدمات شهری شهرداری منطقه‌7، قرار نگیرید، نمی‌توانید به روشنی بدهید. جباری 53‌سال دارد و از مهرماه سال گذشته به جمع پاکبان ان اضافه شده است. او در همین مدت اندک، 2 بار با پیدا‌کردن کیف حاوی پول در‌برابر آزمون وجدانش قرار گرفته است و با اینکه مشکلات مالی بسیاری دارد و با هر کدام از کیف‌ها می‌توانسته است از زیر بار بدهی‌هایش خارج شود، اما امانت‌داری می‌کند و از این امتحان‌ها سربلند خارج می‌شود.