کودک

هیئت دهه نودی‌ها
اتفاق قشنگی که در محله رسالت افتاده است تشکیل هیئتی خاص دهه نودی‌هاست که خیلی‌ها برای شکل گیری آن آستین بالا زدند: اعضای شورای اجتماعی محله رسالت، بانیان مسجد المهدی و معاون فرهنگی اجتماعی شهرداری و حتی اعضای شورای شهر. از فروردین و با آغاز ماه مبارک رمضان، هیئت «نسل ظهور» زیر نظر کانون فرهنگی تبلیغی شهید علی لندی فعالیت خود را رسمیت بخشید و جمع چهارصدنفره پرشوری را در محله شکل دادند که در بسیاری از برنامه‌های فرهنگی و تفریحی شهر اجرا داشته است.
نویسندگی؛ چراغ روشن زندگی مهندس برق محله کوثر
می‌گوید: عاشق قصه ساختن و نوشتن بودم. تمام دوران کودک ی‌ام را یا خاک‌بازی می‌کردم و برای خودم ساخت‌وسازهای گلی راه می‌انداختم یا بزرگ‌ترها برایم کتاب می‌خواندند. مادربزرگ‌ها و پدربزرگ‌هایم با طنین نماز و عطر غذایشان اولین کسانی بودند که در داستان‌های من نقش گرفتند و دنیای کودک ی‌ام را پر از رؤیا کردند. وقتی می‌خواستم به مدرسه بروم کلمات را از روی قصه‌ها یاد گرفته بودم و زودتر از هم‌سن و سال‌هایم می‌توانستم بخوانم.
نقش روضه در نقاشی محرمی کودکان
با خبر شدیم در محله امام خمینی(ره) روضه‌ خانگی‌ای برگزار می‌شود که برای اولین سال برنامه‌ای نیز برای بهره‌مندی کودک ان از فضای محرم دارد. در این روضه فضایی برای نقاشی کردن کودک ان در نظرگرفته شده است. این ایده را امیرمهدی و امیرحسین خوشرو دو برادر دوقلوی یازده ساله به مادرشان داده‌اند و با تأیید او آن را اجرا کرده‌اند.
دهه‌نودی‌ها پای عزاداری حسینی(ع)
پای ثابت مراسم‌های عزاداری ماه محرم و دیگر سوگواری‌ها، همیشه چند کودک شر و بازیگوش هستند که از دیوار راست بالا می‌روند. بچه‌هایی که در آن چند ساعت فرصت را برای بازی مناسب می‌بینند و مجلس را روی سرشان می‌گذارند. پدر و مادرها و گاهی سخنران مجلس، در طول مراسم مدام کودک ان را با بشین و ندو و نرو، سر جایشان می‌نشانند و آنان را بار اضافه‌ای می‌دانند که باید کنترلشان کنند. چندسالی است حسینیه‌های زیادی برای کودک ان در این سوی شهر راه‌اندازی شده است.
پوریای 10ساله، حافظ دو جزء قرآن
پوریا بیهقی یکی از کودک ان بااستعداد محله پایین خیابان است. او که 10سال دارد، توانسته است دو جزء قرآن را حفظ کند و قصد دارد در آینده قاری قرآن شود. مشوق اصلی پوریا مادرش است. سیده‌مژگان رؤیایی پسرش را از پنج‌سالگی به محافل قرآنی می‌برد. او در گفت‌وگو با شهرآرا‌محله می‌گوید: وقتی پوریا پنج‌ساله بود، او را در جامعةالقرآن ثبت‌نام کردیم و توانست جزء سی‌ام را حفظ کند. اما پس از آن و به‌علت شیوع کرونا و مجازی‌شدن فعالیت‌ها، تصمیم گرفتم خودم کمک کنم که فرزندم قرآن را حفظ کند.
زندگی‌، قبل و بعد از آشنایی با خانم اکبری
شایان‌منش که بین بچه‌های بهزیستی به خانم اکبری معروف است، تعریف می‌‎کند: خانم‌های بسیج را به اردوی زیارتی قم و جمکران برده بودم که بچه‌ها زنگ زدند و گریه‌کنان می‌گفتند بهزیستی گفته باید مستقل شویم و این موضوع برای ما سخت است. حق هم داشتند. دختر هجده‌ساله کجا برود و چطور زندگی‌اش را اداره کند. البته آن‌طور نیست که بهزیستی درکل رهایشان کند. حمایت‌هایی دارد اما کافی نیست و این بچه‌ها هم در معرض آسیب‌های زیادی قرار دارند. از فکر و خیال، شب خوابم نمی‌برد و با خودم می‌گفتم این چه قانونی است.
میزبان کودکانی که از زندگی جا مانده‌اند
به سراغ یکی از مراکز نگهداری کودک ان بی‌سرپرست و بد‌سرپرست رفتیم. بین فرهنگ ۳۳ و ۳۵ پلاک طلایی رنگ خیریه گلستان رضا خودنمایی می‌کند. از در که وارد می‌شویم درخت کهنسال وسط باغچه سایبان کودک ان شده و میز پینگ پنگ همنشین بادهای تابستانی است. آهسته قدم برمی‌دارم سنگفرش این خانه پوشیده از دل‌های شکسته و قلب‌های زخم خورده است. مبادا با نگاه یا کلامی نسنجیده و ترحم‌آمیز درد دیگری بر دلشان بیندازم. با ورودم به داخل خانه یکایک بچه‌ها بلند می‌شوند و سلام می‌کنند.