زهرا ناظری، دانشآموز هنرستان دخترانه حضرت زهرا(س) یکی از هنرجویانی است که در رشته گیاهان دارویی تحصیل میکند و بهتازگی در المپیاد هنرستانهای سراسر کشور رتبه اول رشته گیاهان دارویی را از آن خود کرده است. او میگوید: زندگی روستایی به من آموخت که باید کار کنم، تلاش روزافزون داشته باشم تا به خواستههایم در زندگی دست پیدا کنم، پدر و مادر من هر دو به حرفه کشاورزی مشغول بودند، من نیز به کشاورزی علاقهمند شدم، آن هم رشتهای خاص در علم کشاورزی به نام «گیاهان دارویی» که به شدت نظر من را جلب کرده بود. سرانجام در سال دهم و همزمان با انتخاب رشته، تحصیل در هنرستان و رشته گیاهان دارویی را انتخاب کردم.
فوتسال بانوان خیلی بیشتر از فوتبال دیده میشود و راه پیشرفت آن با توجه به محدودیتهایی که خانمها دارند بیشتر است. در شهر مشهد بانوان نمیتوانند به راحتی فوتبال بازی کنند، ولی فوتسال را میتوانیم داشته باشیم. میتوانیم راحت برویم سالن و تمرینات بدنسازی و توپی داشته باشیم. هستند کسانی که علاقهمند به فوتبال باشند و بخواهند کار کنند، ولی شرایطش نیست، اما فوتسال خیلی راحتتر است. هم پذیرش آن برای خانوادهها بیشتر است، چون میدانند فرزندشان در یک فضای امن و راحت ورزش میکند و هم برای ما مربیها، چون راحتتر میتوانیم با بچهها کار کنیم.
امیرمحمد آشنایی که با رتبه150 کنکور سراسری در رشته مهندسی برق دانشگاه تهران پذیرفته شده، معتقد است: تلاش است که زندگی را شکل میدهد و انسان را به آرزوهایش میرساند. او برای درسخواندن و آمادهشدن برای کنکور شیوه خود را داشته است، از آن دست دانشآموزانی نبوده که برای درسخواندن در را بهروی خودش ببندد و تفریح و بگو و بخند با دوستان و خانواده را بر خود حرام کند.
مثل خیلیهای دیگر، عشق فوتبال بود. اوایل همهچیز جنبه تفریح و سرگرمی داشت، اما رفته رفته ماجرا برایش جدی شد. عشق به فوتبال و فوتبالیست شدن در رگ و خون بیشتر پسر بچههاست، اما جهتدهی درست علایق، نتیجهاش را شیرین میکند؛اینکه مسیر آینده را از کودکی مشخص میدانی و با هدف گام برمیداری. حالا استعداد و پشتکار را هم کنارش بگذاری موفقیت حتمی میشود. سجاد عادلیپور از آن دسته ورزشکارانی است که فوتبال را مثل خیلی پسربچههای محلات کمبرخوردار شهر از زمینهای خاکی محل زندگیاش شروع کرد.
هاشمینژاد نویسنده بود. کتابهایش را اکنون نیز میشود خواند. در حوزه مسائل اعتقادی قلم میزد. یکی از کتابهایش بهنام «مناظره دکتر و پیر» رمانی است که بیش از ۶۰ سال پیش یک روحانی نوشته است. در این کتاب یک پیر مراد و یک پزشک سکولار در قطاری همراه میشوند و درباره معارف دینی سخن میگویند.
در این عملیات تروریستی، هادی علویان توانست با مخفی کردن یک نارنجک جنگی در فتقبند خود، وارد ساختمان حزب شود و هنگام خروج آیتالله هاشمینژاد از کلاس درس صبحگاهی، ایشان را از پشت در آغوش بگیرد و نارنجک همراه خود را منفجر کند که به شهادت شهید هاشمینژاد و مجروحیت شدید خودش منجر شد.
آشنایی من با ایشان به سالهای 48 یا49 بر میگردد. به علت علاقهای که به مجالس سیاسی و مذهبی داشتم، صحبتهای شهید هاشمینژاد از نظر انقلابی صحبتهای قابل استفادهای برای جوانان بود، به مسجد فیل میرفتم و یادم هست که روی نیم دایرههایی که اطراف مسجد بود مینشستم و سخنرانیهای داغ ایشان را گوش میدادم.