سخنرانیهای شهید هاشمینژاد چند خصوصیت داشت، خصوصیت اول این بود که ایشان بسیار خوش بیان بود و مطالب را آنگونه که ضرورت داشت به ذهن مخاطب میرساند. خصوصیت دوم این بود که ایشان بلیغ صحبت میکرد و صحبتهایش سطحی نبود. او انسانی فاضل و باسواد بود و همانگونه که در تعبیر امام پس از شهادت ایشان آمده «فاضل جوانمرد»، مطالعات و تحقیقات و تألیفات زیادی داشت
وقتی پدرم ترور شدند هیچ مسئولیت رسمیای در انقلاب اسلامی نداشتند. جریان نفاق به چه دلیل فردی چون شهید مفتح را ترور کردند؟ زیرا او وحدتی بین حوزه و دانشگاه ایجاد کرد که دشمن این امر را مخالف اهداف خود میدید.
آیت الله شهید سید عبدالکریم هاشمینژاد در چهاردهسالگی ضمن تحصیل، بعدازظهرها در مغازه پدرش مشغول کار بود. معنی سختی و فقر را میدانست و بهخوبی درد مردم را حس میکرد. در همین سن بود که به ادامه تحصیل در حوزه علمیه علاقهمند شد و این خواسته را با پدرش در میان گذاشت. پس از جلب رضایت پدر، به حوزه علمیه آیتالله شیخ محمد کوهستانی در روستای کوهستان واقع در ششکیلومتری بهشهر رفت و تحت آموزش آیتالله کوهستانی قرار گرفت.
از مهمترین وقایع مبارزاتی شهید هاشمینژاد میتوان به سخنرانیهای افشاگرانه او در مسجد فیل با مستمعین حدود 6 تا 8 هزار نفری در 21 مهر سال 42 اشاره کرد که به انتقاد شدید از دولت وقت پرداخت و به خیمهشببازی انجمنهای ایالتی و ولایتی، سخت اعتراض کرد.
قدیم در هر محله و خیابانی صدای پرندگان به گوش میرسید اما اکنون فقط در پارکها میتوان آنها را مشاهده کرد. علت اصلی آن نیز آلودگی هوا و کمبودن فضایسبز است. از تمام محلات به ما مراجعه میکنند. مناطق پایینشهر بیشتر پرنده نگه میدارند و مناطقی مانند محله سجاد به نگهداری از حیواناتی مانند سگ و گربه علاقهمند هستند.این بخشی از روایت داریوش بابازاده درباره دنیای حیوانات و پرندگان است.
استاد حکیمی به صورت تعجببرانگیزی همواره خود را در ارتباط با دیگران تعریف میکرد، دیگرانی که هیچگونه ارتباط ابتدایی با او نداشتند، اما او خود را در ارتباط منطقی با آنها در نظر میگرفت. مرحوم علامه حکیمی در خانوادهای کارآفرین و ثروتمند رشد یافته و هرگز طعم فقر و ناداری را نچشیده بود، اما از دوران نوجوانی به دیگرانی که از امکاناتی که او داشت محروم بودند، میاندیشید و تلاش میکرد شرایط بهتری برای زندگی آنها فراهم آورد. به این ترتیب، ایشان همواره نوعی دیگراندیشی را راهنمای زندگی خود قرار میداده است.
این دیگراندیشی عمیق باعث میشد ایشان هم در مسائل فکری و نظری و در زندگی روزمره به دیگران و حقوق آنها بسیار حساس باشد. یکی از دشواریهای همراهان ایشان آن بود که حداقل زمانی که با ایشان هستند حقوق دیگران را زیر پا نگذارند.
علی میگوید: آدم در هرجایی که باشد، اگر آستین همت را بالا بزند، حتما نتیجهاش را میبیند. مگر آدمها در زندگیشان چند تا آرزوی خیلی بزرگ دارند؟ چندتا آرزو دارند که شب و روز به آن فکر کنند و برایش رؤیا ببافند؟ بیشتر از 3،4تا که نیست، اگر برای رسیدن به همین چندتا هم تلاش نکنیم، پس دیگر برای چه زندهایم؟! من تلاش کردم و توانستم.