دانشگاه

وقف ۲ سال وقت در سیره زندگی سردار دل‌ها
دو ویژگی مورد اشاره در شخصیت سردار سلیمانی سبب می‌شود که ایشان تعلق خاطری به هیچ جریانی نداشته باشد از طرفی مطیع رهبری معظم انقلاب است و از طرفی هم در کنار مردم ایستاده این موضوع است که ایشان را از جریانات سیاسی دور می‌کند و بر محبوبیتش می‌افزاید.توجه به جوانان در عرصه‌های مختلف از جمله در میدان نبرد با داعش یکی از این رفتارهای خاص ایشان بود، دیگر ویژگی کاری‌ای که باید به آن اشاره کنیم عدالت‌مداری و ظلم‌ستیزی این شهید بود که شاخصه آن حمایت از فلسطین و سایر مظلومان کشورهای منطقه است.
داستان پسر معلولی که نان‌آور خانه شده است
علی امینی قصه‌ای شنیدنی دارد، از کودکی دچار بیماری جسمی و حرکتی است، اما برخلاف همه این مشکلات مانند کوه استوار است و درکنار تحصیل و کسب علم، خرج یک خانواده را هم می‌دهد. از تعمیرات موبایل گرفته تا مسافرکشی! او وقتی فهمید که برای عمل جراحی و بهبودی جسمی‌اش باید رقمی در حدود 60میلیون تومان هزینه کند، بیخیال شده و خودش را به قضا و قدر سپرده است.
16متری «عدالت» در کوچه استاد یوسفی
از یک طرف می‌شود کوچه «استاد یوسفی 15» و از سمت دیگر «شریعتی 29»، اما به 16متری عدالت معروف است. اهالی می‌گویند آن اوایل که این خیابان هنوز اسمی نداشت، آقایی به نام «دانش عدالت» که از اولین ساکنان این خیابان بود، همه کارهای محله را رسیدگی می‌کرد. یک‌جور ریش‌سفید محله به حساب می‌آمد. بازنشسته ارتش بود و با تلاش‌های او خیابان اصلی و میلان‌هایش آسفالت شدند. در کل آدم خیرخواهی بود و فعالیت‌های فرهنگی و اجتماعی زیادی را در محله رهبری می‌کرد.
کوچه دوسر بن‌بست
نکته مهم درباره خیابان جلال‌آل احمد66 بن‌بست بودن آن برای تردد خودرو ها از هر دو طرف است به‌گونه‌ای که اهالی این معبر باید برای رفت و آمد خود از خیابان‌های قبل و بعد از جلال‌آل‌احمد66 رفت و آمد کنند. از طرفی این بن‌بست دوسویه سبب کاهش ترددها و خلوتی این معبر شده است که در برخی موارد باعث ناامنی برای عابران پیاده ‌می‌شود. این خیابان محله شهید رضوی متصل‌کننده دو بولوار سیدرضی و جلال‌آل‌احمد هم هست که به همان دلیل بن‌بست بودن، تعیین مسیر از آن فقط برای عابران پیاده ممکن است.
یک عاشقانه ساده؛ قصه‌ ازدواج پسری نابینا با دختری بینا
«سمیه» که در عین سلامت روح و جسم، قبول کرده با پسری نابینا ولی عاشق به نام «جواد» ازدواج کند و مسیر خوشبختی خود را در وجود او بیابد. سمیه برخلاف بیشتر دخترهایی که زیبایی چهره و اوضاع و احوال مالی طرف مقابل برای آن‌ها یک معیار و شرط اصلی ازدواج قلمداد می‌شود، اخلاق، ایمان، سادگی و عشق را مبنای ازدواج خود قرار داد و دستان خود را به دستان جوانی سپرد که با وجود نابینایی چشمانش، قول داده عروس قصه ما را خوشبخت کند. سمیه و جواد شروع یک عاشقانه ساده و بی‌آلایش هستند و بچه‌های شهرآرامحله را هم به جشن خود دعوت کرده‌اند، آن‌ها خانه عشق خود را در محله امیریه بنا کرده‌اند.
به خودم قول دادم معلولیتم خللی در مسیر آرزوهایم ایجاد نکند
داستان زندگی دکتر دکتر الهام ایمانی و دکتر حمید امان‌زاده، زوج پزشک ساکن محله رحمانیه بالا و پایین زیادی دارد، به ویژه حمید که حال بد بیماران را به خوبی درک می‌کند. او در کودکی با بیماری فلج اطفال دست و پنجه نرم کرده‌ و همین موضوع انگیزه‌ای شده تا آینده او به حرفه طبابت و درمان کودکان فلج اطفال گره بخورد. حمید به ما می‌گوید: «درست است که من یک معلول حرکتی هستم، اما به خودم قول داده‌بودم، این معلولیت هیچ خللی در راه پیشرفت و آرزوهایم ایجاد نکند. سال 92 در آزمون تخصص پزشکی شرکت کردم و با تلاش و ممارست فراوان در دانشگاه مشهد پذیرفته شدم.»
شاگرد شایسته دکتر قریب
یک روز مدیر من را به دفتر مدرسه برد و در جریان یک گفت‌وگو به من فهماند که قرار است در برنامه معرفی شاگردان برتر مدرسه، همان پسر معلم را به‌عنوان شاگرد اول کلاس معرفی کنند. مدیر گفت من می‌دانم تو شاگرد اول کلاس هستی، ولی قول بده ناراحت نشوی و این موضوع را قبول کنی. پایان سال و زمان معرفی شاگردان برتر مدرسه، با وجود اینکه من بالاترین معدل را داشتم، به‌عنوان شاگرد دوم معرفی شدم.