در خانه و مدرسه روی دکتر یا مهندس شدنش حساب باز کرده بودند، اما امروز همه دوستان و آشنایانش او را در کسوت یک هنرمند میشناسند. مهدی محروقی متولد1380 است؛ کسی که یک رخداد شیرین در سیزدهسالگی، مسیر زندگیاش را چنان تغییر داد که در کوتاهمدت در عرصه هنر خوش درخشید و میان هنرمندان همردیفش پرآوازه شد. انتخاب برای بازی در نقشاول برخی تئاتر ها، اجرا در شبکه استانی و ملی، اجرای تئاتر های خیابانی در شهرهای مختلف استان و کشور و... بخش مهمی از موفقیتهای هنری محروقی است.
علی لشکری درباره دورانی که از آن به عنوان بهترین دوران زندگیاش یاد میکند، میگوید: در مرکز آموزش هنر فعالیت میکردم گروههای دیگر هم در زمینههای هنری از جمله گویندگی فعالیت داشتند. هنرمندانی که در صدا و سیما برنامههای هنری اجرا میکردند هم به این مرکز رفت و آمد داشتند. این رفتوآمدها سبب آشناییام با برخی از این هنرمندان از جمله رضا رضاپور شده بود. او در رادیو صدای خراسان برنامههای نمایشی طنز اجرا میکرد. از من دعوت کرد که برای گویندگی به رادیو بروم و با او همکاری کنم. گاهی متنهایی را برای برنامه مینوشتم، اما به نام خودم نبود و با نامی مستعار کارهایم را اجرا میکردم.
به واسطه نگارش کتاب عقیق سرخ، رهبر معظم انقلاب اسلامی انگشتر خود را به عنوان هدیه برای من فرستادند. اهدای این انگشتر نفیس سرو صدای زیادی به پا کرد به گونهای که پیشنهادهای کاری بسیاری به بنده شد. یکی از این پیشنهادها که به نظر من کمی عجیب بود، از یکی از مجامع اسلامی آلمان شد. پیشنهاد این بود که کتابی درباره زندگی شخصی خودم بنویسم. این پیشنهاد تلنگری به من زد که نگارش کتابی با این محتوا را آغاز کنم.
ساخت بیش از ۱۵۰ عروسک خلاق از مواد بازیافتی برای نمایشنامهها، نوشتن ۴۰۰ نمایشنامه، بازی در ۲۰ تئاتر ، نویسندگی و کارگردانی بیش از ۳۰۰ مجموعه عروسکی نمایش تئاتر و... اینها بخشی از رزومه محترم رضایی، هنرمند ساکن محله آب و برق، است. او اولین نمایشگاه سه بعدی در زمینه حرکت امام رضا (ع) از مرو تا نیشابور را طراحی و اجرا کرده همچنین در سال ۸۹ اولین پینتبال زیر ۱۳ سال را طراحی و راهاندازی کرده است. کارهای بسیاری از او در گروه کودک شبکههای خراسان رضوی، جنوبی، شمالی و کیش پخش شده است.
هفت خوانشگر گروه به روی سن میآیند و ما را به دنیای کلماتشان میبرند. کلماتی که برای خوانششان گروه چندین ماه زمان گذاشته است تا یک کار خوب را اجرا کند. تماشاگران که اغلب جوان هستند سوار بالِ کلمات میشوند و به روز عاشورا میرسند. کلمات این بار از سوی آدمها روایت نمیشوند و این اشیای جان گرفته صحرای کربلا هستند که به حرف آمدهاند و سعی میکنند از رنج روز واقعه بگویند.
از زمان تعطیلی مجموعه تئاتر شهر بیش از یکسالونیم میگذرد و در این مدت در مجموعه باز نشده است. در حالی که بسیاری از مجموعههای هنری کشور در این مدت دوباره بازگشایی شدهاند و اجراهایی داشتهاند. نکته مهم این است که علاوهبر بسته بودن مجموعه تئاتر شهر، در این مدت که فرصت زیادی هم بوده است هیچ برنامهریزیای برای دوران پایان کرونا و بازه کاهش موج ابتلا نشده است. در این زمان مسئولان فرهنگی میتوانستند هنرمندان را دعوت کنند و درباره وضعیت بازگشایی یا بهرهبرداری مجموعه تئاتر شهر صحبت و مشورت کنند که چنین کاری هم انجام نشد.
من افتخار میکنم که اولین کار تئاتر م را با عنوان «آرامسایشگاه» با علی نصیریان انجام دادم. کاری که نویسنده آن آقای بهمن فرسی بود و خسرو شکیبایی در آن تئاتر بازی میکردند. زمانی که برای دریافت دستمزد به آقای نصیریان مراجعه کردم در کمال تواضع جلوی پای منِ جوان از پشت میز بلند شد و با احترام گفت میتوانید برای کارهای بعدی هم در گروه ما حضور داشته باشید. من که در عالم جوانی قدر فرصتهای ناب را کمتر متوجه میشدم کوتاهی کردم و کمتر حضور پیدا کردم.