مدافع حرم

تنهایی همسر شهید مدافع حرم در بزرگ کردن فرزندان معلولش
بعد از شهادت حسن آقا روزگار بسیار سختی برای رقیه خانم پیش می آید. نازنین زهرا عمل می کند و شش توده استخوانی را از استخوان پاهایش خارج می کنند. لگنش را می شکنند و اصلاح فرم می کنند. عمل مهمی داشته و روزهای سختی را پشت سر گذاشته است. رقیه خانم می ماند و دو بچه معلول و یک دل شکسته تا اینکه با انسانی شریف آشنا می شود.
تماشای فیلم‌ سربریدن داعشی‌ها، امانش را برید
شهید علی رحیمی متولد سال ۱۳۶۵ در بامیان افغانستان است و آذرماه ۹۴ در سوریه و در نبرد با داعش به شهادت می‌رسد. همسر علی آقا، خانم لیلا علیجانی متولد ۱۳۶۶ است. علی آقا سال ۸۶ و در ۲۱ سالگی با خانم علیجانی ازدواج می‌کند. احسان و عرفان در سال‌های ۸۸ و ۹۰ به جمع خانواده دو نفره‌شان اضافه می‌شوند. علی رحیمی ۲۵ مردادماه ۹۴ به سوریه اعزام شد. سربازانی که برای مبارزه با دشمن می‌رفتند هر سه ماه یک‌بار برمی‌گشتند تا هم خانواده را ببینند و هم تجدید قوا کنند. قرار بود آبان‌ماه برای دیدار با خانواده به مشهد بیاید که خبر شهادتش رسید.
اعزام به سوریه با شناسنامه قرضی
محمود سالاری سابقه ۲ سال تحصیل در حوزه علمیه داشت و پیش از شهادت خیاط بود. شهید به روایت دوستانش برای اینکه جزو مدافعان حریم حضرت زینب (س) شود، مجبور شد از مدارک شناسایی برادری افغانستانی کمک بگیرد. شهید سالاری به هیچ‌کدام از افراد خانواده‌اش نگفته بود که به سوریه اعزام می‌شود. اما به گفته پدرش، ورزش را مدتی بود که به‌طورجدی پیگیری می‌کرد.
 کتابخانه‌ای خوب برای گلشهری‌ها
عزت آشنا، مدیر کتابخانه شهدای مدافع حرم ، متولد ۱۳۶۰ در مشهد است. حدود ۲۰ سال سابقه کار باعث شده است تا محله و جنس آدم‌هایش را بشناسد و بتواند فضای دلنشین و آرامی برای مطالعه اعضای کتابخانه در این منطقه فراهم کند. افزون بر مدیریت کتابخانه شهدای مدافع حرم ، رابط فرهنگی کتابخانه‌های مشهد نیز هست. نهم دی‌ماه سال 97 بود که کتابخانه شهدای مدافع حرم با هدف پاسداشت نام و یاد شهدای مدافع حرم و اهتمام به انتقال ارزش‌ها، اهداف و آرمان‌های آن‌ها افتتاح شد. سکونت بسیاری از خانواده معظم شهدای مدافع حرم در محدوده کتابخانه باعث شد تا این نام برای کتابخانه انتخاب شود. کتابخانه در زمینی به مساحت ۴۰۰ متر مربع در ۳ طبقه با بخش‌های مختلف افتتاح شد تا ساکنان این محدوده از امکانات فرهنگی و علمی بیشتری بهره‌مند شوند.
 بنویسید«جانباز» بخوانید «ایستادگی»
هر کدامشان چیزی را در روزهای دفاع مقدس و نبردجاگذاشته اند؛ یکی دوستش را، یکی دستش را، یکی پاهایش را و تقریبا همه شان آرامش و اعصاب شان را. آن ها دوست داشتند شهید شوند اما حالا دارند ذره ذره درد می کشند. بی شک زخم جنگ تا آخر راه زندگی با آن ها می ماند. نه فقط درد جسمی، که درد همه خاطرات تلخ و شیرین. امروز روز جانباز است. روز کسانی که دردکشیدنشان را فراموش کرده ایم. به بهانه این روز، صبر و استقامت جانبازان را در قالب چند خرده روایت پیش رویتان می گذاریم.
روسپیدی پدر از رشادت پسر مدافع حرمش
در آستانه دومین سالروز شهادت علی‌محمد محمدی و روز پدر در‌ نیم‌روزی زمستانی و سرد راهی خانه محمد محمدی می‌شویم. علی‌محمد محمدی در عملیات آزاد‌سازی خان‌طومان سوریه در تاریخ 15 بهمن 1398 به دست داعشی‌ها به ضرب گلوله به شهادت می‌رسد. پسری که به گفته پدر بسیار مهربان بود و باایمان. حرف دروغ بر زبانش جاری نمی‌شد و به‌شدت از غیبت پرهیز داشت، خصلت مهربانی‌اش چنان بود که پدر به وقت تعریف از خاطرات خوش با او بودن، چشمانش به اشک می‌نشیند. محمد محمدی از دانه کردن تسبیح، یک زندگی هشت نفره را می‌چرخاند. شش پسر‌ش کم‌کم بزرگ شده و هر کدام از همان نوجوانی به دنبال کسب و کاری می‌روند.
شهید مدافع حرم، بی قرار رفتن بود
شهید محمد صدیق رضایی آذر ماه 92 خانواده را قانع می‌کند و به سوریه می‌رود. به بهانه زیارت حرم حضرت زینب(س) خانواده را راضی کرد و رفت. هر2 یا 3ماه رزمنده‌ها مرخصی داشتند و برای 15 روز به خانه برمی‌گشتند. بار اول که پدر آمد بعد از 11 روز ساکش را بست و رفت. بی‌قرار بود و طاقت ماندن در خانه را نداشت هرچه مادر می‌گفت تو قول داده بودی یک‌بار برای زیارت بروی پدر می‌گفت باید برود و از دیگر هم‌رزمانش عقب نماند. از مادر خواست مراقب خودش و بچه‌ها باشد.