سینا کاکرودی ساکن محله پنجتن هجدهساله است، اما قبل از هر چیز قامت بلند و رشیدش به چشم میآید. سینا ورزشکار است و کمربند مشکی رشته کاراته را دارد. اینها را بگذارید کنار این موضوع که نتیجه رقابت مناظره دانشآموزی که بین هنرستانها در سطح استان خراسانرضوی برگزار شد، هفته گذشته مشخص شد و تیم چهارنفره آنها برگزیده شد.
مجتبی امیدوار به این باور رسیده است که هر قدمی برای خوبکردن حال دیگران، ارزش است و ثواب دارد و برای اینکه سوءتعبیر نشود، بلافاصله توضیح میدهد: اصلا منظورم این نیست که از ساخت مسجد و حسینیه غافل باشیم. همه اینها ارزشمند است، اما من فکر میکنم احداث یا حتی اجاره یک سالن ورزشی هم میتواند مهم و ارزشمند باشد؛ آن هم در محدودههایی که خیلی از خانوادهها وضعیت اقتصادی مناسبی ندارند و درگیر اعتیاد هستند.
پراسترسترین، خطرناکترین و... کلی از این ترینها را میتوان دنباله شغل آتشنشانی ردیف کرد. صفتهایی از این دست که بارها و بارها در وصف این شغل شنیدهایم... افرادی هم طعم تلخ و شیرینش را با تمام وجود چشیدهاند و فرق این دو یک عمر پا به دل خطر گذاشتن است، سالها در معرض آسیب جسمی و روحی قرار گرفتن است و... ابوالفضل تیموری قرار است از این تجربههای سخت برای ما بگوید.
فکرش را هم نمیکرد عشق و علاقهاش به رانندگی از او یک آتشنشان بسازد. «علیرضا رحیمی» 38ساله که این روزها به عنوان رئیس ایستگاههای شماره40 و 47 مشغول به خدمت است، علت حضورش در این شغل را علاقه زیادش به رانندگی بهویژه خودروهای سنگین میداند.
خیابان پنجتن45 به نام شهیدبوکانی معروف است و جزو خیابانهای پررفتوآمد و شلوغ. بوستان بزرگ «ارم» و فرهنگسرای «انقلاب» 2ظرفیت مهم هستند و به کار خیلی از ساکنان این محدوده میآیند.
قدیمیهای محله گاز خوب میشناسندش. پیرمرد لاغراندام بلندقامتی که کارراهانداز اهل محل است و دست خیرش برای همه. اساس آبادی و رونق محله از او بود و آن زمان که هنوز کارآفرینی رایج نبود، 10نفری از دوست و آشنا نانخور سفره و خوان کرمش بودند. از عبدالکریم کریمزادهیزدی میگوییم؛ مالک حمامی در محله قدیمی کوی آتشنشانی. پیرمرد خندهرو و خوشمشرب یزدی که بیش از 4دهه درب حمامش به روی اهل محل باز و در خدمت آنان بود.
این قصه، غصه یک ایستگاه آتشنشانی است که در بنبست گیر افتاده است و نمیتواند آنطور که شایسته و بایسته است از ظرفیت خویش برای امداد بهره ببرد.